Friday, March 17, 2006

زندانی

سیاست و به آن پرداختن به سیاست درهیچ کشور آزادی جرم محسوب نمی گردد.وحتی دول برای مشارکت اقشار جامعه خویش دراحزاب واقعی و کثرکت گرایی،انواع مشوق ها را قائل می شوند. اما در رژیم فقاهتی ایران بسیاری از روشنفکران و دگراندیشان جامعه جان خویش را برای پرداختن به آن از دست داده و یا می دهند و یا آنکه در زندان ها و ناکجا آبادهای قانونی وغیر قانونی که تفاوتی هم با دیگری ندارند به دست سلاخ های عقیدتی دولتی سپرده می شوند تا به انکار سیاسی خود بپردازند. دلایل مخالفت یک رژیم تمامیت خواه با رفتارهای دمکراتیک اتباعش ازهیچ نگاه خردمندی پنهان نیست. اما هر رژیمی در پوست اندازی های خود و با نزدیک شدن به آخرین دگر دیسی هایش د تدرجا ناچار می گردد که بسیاری از آرایی را که به آن باوری ندارد و در بطن جامه نشر دارند،برای در امان ماندن از ظربات مخالفتشان بپذیرد اکنون این سوال مطرح می گردد که چرا رژیم فقاهتی ایران از سیر چنینی به دور بوده و درمراحل دگردیسیش هر روزبه قهقرا می رود؟!یا چرا هر روز بدتر از قبل عدهای را به خیل دشمنان داخلی و خارجی خود می افزاید؟!. برای پی بردن به پاسخ چنین سوالی باید به سرنوشت لایحه جرم سیاسی در ایران فقاهتی نگریست که هرگز تنوانست از صحن مجلس فرمایشی اسلامی به عمل درآید. بارز ترین علت مخالفت ارکان نظام از میان ادله مخالفان،هر روز سخت تر شدن تعریف خودی است زیرا رژیم در خلاء مشروعیتی که گرفتارش گردیده است هر از گاهی بنا بر مصلحت بدنه کلی،قطب زاده ها یزدی ها.منتظری ها و امامی های دیگری را به قربانگاه می کشاند که با تعریف کردن جرم سیاسی در بهترین حالت نمی توان آنها را از دشمنان رژیم محسوب کرد.
تمامیت خواهی رژیم ایران که شورایی نگهبان و رهبری و مجلس اسلامی و نهاد های موازی چون مصلحت نظام و سپاه و قوه قظای اسلامی و غیره در سیکلی دائما در حال تغذیه شدن و تغذیه کردن آن هستند چنان به رکن اساسی تبدیل گشته است.که تدریجا رژیم در پی عنوان مطلقه ای می گردد که قبلا به طور غیر رسمی در قالب آن فرو رفته واست وهر روز به بهانه مخالفت با مولفه ای از مطلوب آرمانیش خواه سیاست خواه حجاب یا غیره بر خیل زندانیان خویش می افزاید.