Tuesday, June 03, 2008

تحدید یک روزنامه نگار دیگر

مدير مسوول هفته نامه صبح آزادی مجرم شناخته شد، ايسنا
هيات منصفه مطبوعات مدير مسوول هفته نامه صبح آزادی را مجرم شناخت.

روابط عمومی دادگستری کل استان تهران، جلسه رسيدگی به کيفرخواست‌های مطروحه عليه مديرمسئول هفته نامه صبح آزادی صبح روز يک‌شنبه مورخ ‌١٢/ ‌٣/ ‌٨٧ در شعبه ‌٧٦ دادگاه کيفری استان به رياست قاضی مدير خراسانی و با حضور اعضاء هيئت منصفه مطبوعات برگزار شد.

هيات منصفه مطبوعات پس از استماع مدافعات متهم و وکيل مدافع وی وارد شور شد و مدير مسئول هفته نامه صبح آزادی را درخصوص اتهام نشر اکاذيب به قصد تشويش اذهان عمومی با اتفاق آراء مجرم شناخت.


هيئت منصفه مطبوعات در ادامه با استناد به تبصره ‌٤ماده ‌٨ قانون مطبوعات بدليل اين‌که صاحب امتياز در قبال خط مشی کلی نشريه مسئول بوده و مسئوليت يکايک مطالبی که در نشريه به چاپ می‌رسد بر عهده وی است و در اين نشريه نام مدير مسئول در شناسنامه نشريه ذکر نشده است.لذا- هيئت منصفه مطبوعات ضمن مجرم شناختن مديرمسئول يا صاحب امتياز نشريه مذکور از دادگاه مطبوعات درخواست کرد؛ ابتدا مديرمسئول اين نشريه را مشخص کرده و سپس مبادرت به انشاء رای کند.

در خاتمه هيئت منصفه مطبوعات با اکثريت آراء مديرمسئول هفته نامه صبح آزادی را مستحق برخورداری از تخفيف در مجازات ندانست.

تحدید یک روزنامه نگار دیگر

مدير مسوول هفته نامه صبح آزادی مجرم شناخته شد، ايسنا
هيات منصفه مطبوعات مدير مسوول هفته نامه صبح آزادی را مجرم شناخت.

روابط عمومی دادگستری کل استان تهران، جلسه رسيدگی به کيفرخواست‌های مطروحه عليه مديرمسئول هفته نامه صبح آزادی صبح روز يک‌شنبه مورخ ‌١٢/ ‌٣/ ‌٨٧ در شعبه ‌٧٦ دادگاه کيفری استان به رياست قاضی مدير خراسانی و با حضور اعضاء هيئت منصفه مطبوعات برگزار شد.

هيات منصفه مطبوعات پس از استماع مدافعات متهم و وکيل مدافع وی وارد شور شد و مدير مسئول هفته نامه صبح آزادی را درخصوص اتهام نشر اکاذيب به قصد تشويش اذهان عمومی با اتفاق آراء مجرم شناخت.
هيئت منصفه مطبوعات در ادامه با استناد به تبصره ‌٤ماده ‌٨ قانون مطبوعات بدليل اين‌که صاحب امتياز در قبال خط مشی کلی نشريه مسئول بوده و مسئوليت يکايک مطالبی که در نشريه به چاپ می‌رسد بر عهده وی است و در اين نشريه نام مدير مسئول در شناسنامه نشريه ذکر نشده است.لذا- هيئت منصفه مطبوعات ضمن مجرم شناختن مديرمسئول يا صاحب امتياز نشريه مذکور از دادگاه مطبوعات درخواست کرد؛ ابتدا مديرمسئول اين نشريه را مشخص کرده و سپس مبادرت به انشاء رای کند.

در خاتمه هيئت منصفه مطبوعات با اکثريت آراء مديرمسئول هفته نامه صبح آزادی را مستحق برخورداری از تخفيف در مجازات ندانست.


آخرین سروده سیمین بهبهانی -11 خرداد 1387


فردا همیشه می تازد

یک روز پیش تر از من

من می دوم به دنبالش

اومی کند حذر ازمن

فردا چه گونه معنایی ست؟

تا می رسم به او، رفته ست

یعنی شده ست پس فردا

پنهان و بی خبر ازمن

دیروز را و فردا را

امروز حد فاصل نیست

یعنی که حال می گیرد

این حال دربه در ازمن

ابری که زهر می بارد

درخاطرم گذردارد

آرام وخواب می گیرد

این ابررهگذرازمن

دل شور می زند دایم؛

آینده چون هیولایی

تصویرچنگ و دندانش

خون می کند جگرازمن

آفاق شرق ویران شد

کو چاره تابه کارآرم

دیوانه شد، گریزان شد

این عقل چاره گرازمن

این نخل خشک خواری زاد

فواره ی طلایی نیست

مشرق زمین چه می خواهد

جزاین دوچشم تر ازمن

فردا هرآنچه بادا، باد

تا کی برآورم فریاد

عمری پدردرآورده

فردای بی پدر ازمن!

باشد، ولیک بی تردید

فردا که بردمد خورشید

درکارچاره خواهی دید

هنگامه یی دگر ازمن

سنگی زدل توانم ساخت

خواهم به پای اوانداخت

فردا دگرنخواهد تاخت

یک گام پیش تر ازمن.

Friday, May 30, 2008

پيرامون پرونده فرزاد کمانگر

پيرامون پرونده فرزاد کمانگر


پيرو اظهارات عليرضا جمشيدي سخنگوي قوه قضائيه جمهوري اسلامي در مورد پرونده فرزاد کمانگر در مورخه 7/3/87

آقاي عليرضا جمشيدي در کنفرانس مطبوعاتي روز سه شنبه مورخه 7/3/87 اظهاراتي را در مورد پرونده فرزاد کمانگر و دو فعال سياسي ديگر بيان نمودند که با تيترهاي ديگري نيز از سيماي جمهوري اسلامي پخش گرديد . در اين رابطه اين مجموعه لازم ميداند ضمن اعتراض به اطلاع رساني غير مستند آقاي جمشيدي نکاتي چند را جهت تنوير افکار عمومي اعلام نمايد .

دو سال از دستگيري فرزاد کمانگر و دو نفر از فعالين سياسي به نامهاي علي حيدريان و فرهاد وکيلي ميگذرد که در شعبه 30 دادگاه انقلاب تهران به اتهام عضويت در حزب پ.ک.ک (حزبي متعلق به کردستان کشور ترکيه) به اعدام محکوم شدند و آقايان حيدريان و وکيلي نيز هر کدام بعلاوه اعدام به ده سال زندان محکوم گرديدند. اين سه نفر در مردادماه 85 دستگير شده و به مدت 5 ماه در بازداشتگاه 209 اوين بدون تفهيم اتهام ، اجازه داشتن وکيل ، اجازه ملاقات و تلفن به خانواده بسر برده اند . سپس در 18 دي ماه 85 به بازداشتگاه اطلاعات کرمانشاه منتقل گرديدند ، نامبردگان بيش از دوماه در اين بازداشتگاه به سر بردند بدون تفهيم اتهام و حتي وجود کوچکترين امکاني از ملاقات با خانواده و داشتن وکيل و در سايه نقض حقوق انساني زير شديدترين شکنجه ها قرار گرفتند (متن رنجنامه فرزاد کمانگر).

مديرکل اداره اطلاعات کرمانشاه (آقاي کريمي) در تاريخ 19 تيرماه 86 در اظهار نظري غيرمسئولانه در کنفرانس خبري درباره هويت عوامل بمبگذاري در "ارديبهشت ماه 85 فرمانداري کرمانشاه" اظهار ميدارد "اين سه نفر از اعضاي پژاک بودند که دستگير شده اند و ده کيلو مواد منجره از آنان کشف شده که پرونده آنان در حال طي مراحل قضائي است "(روزنامه همشهري همان تاريخ) اين اظهارات بيشتر براي فريب افکار عمومي ، پنهان کردن وضعيت وخيم بازداشتگاه کرمانشاه ، توجيح اعمال غيرقانوني ماموران امنيتي و سرپوش گذاشتن بر پرونده انفجارهاي کرمانشاه از سوي اين مقام مسئول صورت گرفت .

دو هفته بعد از اين اظهار نظر هر سه متهم با حضور در شعبه 14 بازپرسي ويژه امنيت در تهران از اتهام عضويت در پژاک تبرئه شدند و پرونده آنان به اتهام عضويت در پ ک ک به شعبه 30 دادگاه انقلاب تهران ارسال شد .

شعبه 30 دادگاه انقلاب خود را با توجه به اينکه هيچيک از متهمين در تهران جرمي مرتکب نشده اند فاقد صلاحيت دادرسي اعلام نمود و پرونده به شهرستان سنندج ارسال گرديد . متهمان بدون اتهام جديدي مجدداً دوماه در سلولهاي انفرادي اداره اطلاعات سنندج به سر بردند (فرزاد کمانگر در اين مرحله از بازداشتگاه طي نامه اي از شکنجه هاي وحشيانه خود خبر داد) . پرونده آنان در شعبه 1 دادگاه انقلاب سنندج مفتوح شد اما با توجه به اينکه متهمين هيچگونه جرمي در کردستان مرتکب نشده اند و بعلت عدم وجود مدارک و مستندات دال بر عضويت در پ ک ک پرونده به ديوان عالي و سپس دوباره به دادگاه انقلاب تهران ارسال ميگردد ، پرونده در شعبه 30 دادگاه انقلاب طي جلسه اي نمايشي بدون حضور نماينده دادستان ، هيئت منصفه ، حتي بدون اجازه صحبت متهمين با وکلاي خود در دادگاهي براي هر نفر به مدت پنج دقيقه به اتهام عضويت در پ ک ک همگي به اعدام محکوم شدند و علي حيدريان و فرهاد وکيلي نيز هر کدام علاوه بر اعدام به ده سال زندان نيز محکوم گرديدند . هرچند متهمين اعلام ميدارند که بازجوهاي اطلاعات در بدو دستگيري بارها اعلام نمودند که به حکم اعدام محکوم خواهند شد.

اما سئوال اينجاست در حالي که هر سه متهم حکم اعدام گرفته اند به چه دليل آقاي جمشيدي سخنگوي قوه قضائيه تنها براي فرزاد کمانگر حکم اعدام را اعلام نموده است ؟ اين کتمان واقعيت تنها ميتواند دو دليل داشته باشد . يا آقاي جمشيدي بعنوان سخنگوي قوه قضائيه اصلاً از پرونده و محتواي آن اطلاعي ندارد و يا به نظر ايشان صدور سه حکم اعدام آنقدر بي اساس ميباشد که حتي جسارت اعلام آن را از يک تريبون رسمي ندارند .

سئوال ديگر اينجاست که چرا ايشان در مورد وضعيت شکنجه و سلولهاي انفرادي که در کرمانشاه و سنندج بوده است و فرزاد کمانگر در آنها حبس بوده است اظهار نظري ننموده و يا تحقيقي از متهمين به عمل نمي آورد .

به گواه تمامي مستندات و به گفته وکيل فرزاد کمانگر ، " نامبرده از تمامي اتهامات تبرئه شده و در کيفرخواست و حکم صادره نهايي اتهامي دال بر بمبگذاري يا حمل مواد منفجره در هيچ مکاني وجود نداشته است " و حکم اعدام نامبرده تنها مروبط به عضويت در حزب پ ک ک بوده است . جاي تعجب است اکنون پس از دو سال صحبت از بمب گذاري در کدام دانشگاه بوده است (تيتر اخبار سيماي جمهوري اسلامي در روز مذکور) که حتي بازجوهاي اطلاعات نيز از آن بي خبر بوده و سئوالي ننموده اند ؟

موضوع ديگر اين است که در حال حاضر دهها عضو رسمي پ ک ک (يک حزب مربوط به کردستان کشور ترکيه) در زندانهاي جمهوري اسلامي هستند .کداميک از آنان محارب شناخته شده اند و چگونه است پ ک ک در دادگاهي محارب باشد و در دادگاهي ديگر خير .

در مجموع اين اظهار نظر عامدانه غيرمسئولانه آقاي جمشيدي شبيه اظهار نظر فاتحانه مدير کل اداره اطلاعات کرمانشاه ميباشد که در آن مقطع به خاطر رفع مسئوليت و سرپوش گذاشتن پرونده بمبگذاري فرمانداري کرمانشاه همين سه نفر را از اعضا پژاک و عوامل بمبگذاري معرفي نموده اما چند روز بعد از آن دادگاه تهران نامبردگان را از عضويت در پژاک و بسيار اتهامات ديگر تبرئه مينمايد . حال چگونه است آقاي جمشيدي با همان شيوه اداره کل اطلاعات موردي را مطرح ميکند که اصلاً در پرونده موجود نميباشد .

اين مجموعه ضمن انتقاد از شيوه اطلاع رساني سخنگوي قوه قضائيه که ضمن بيان ناصحيح اخبار و روند پرونده فرزاند کمانگر و دو متهم ديگر پرونده موجبات تشويش افکار عمومي و نشر اخبار ناصحيح گرديد لازم ميداند در پايان نسبت به شايعاتي مبني بر تائيد حکم اعدام فرزاد کمانگر در ديوان عالي کشور اعلام نمايد که تا اين لحظه ديوان عالي کشور هيچگونه حکمي در مورد فرجام خواهي اين افراد اعلام نداشته است و پرونده اين افراد کماکان در جريان رسيدگي قرار دارد.

چگونگی ترویج خرافات اسلامی

Sunday, May 04, 2008

مرثیه یی برای روزنامه نگاری


سخت است برای روز جهانی آزادی مطبوعات هم ذکر مصیبت کرد. روزی که روزنامه نگاران ما هم می خواهند بگویند این حرفه در کشور ما، دوره کودکی خود را گذرانده است. اکنون که در بیشتر کشورهای جهان دیگر برای انتشار نشریات مجوزی لازم نیست، ما باید از سلب مجوزهای گرفته شده نگران باشیم. دیگر برای جامعه مطبوعاتی ما غیرطبیعی نیست که بگوییم در یک روز هفت نشریه چراغ شان خاموش شد یا در یک سال گذشته ۲۸ تحریریه بسته شد. این فرآیند به همین جا ختم نمی شود و به عقیده کارشناسان اگر با همین سرعت پیش برود توان آن را دارد که به چراغ روزنامه نگاری ایران آسیب وارد کند و می تواند در آینده مشکل ساز باشد. در این میان نشریات محلی فشار مضاعف تری را تجربه می کنند و گاه در مناطقی از کشور، تعطیلی یک روزنامه به مثابه تعطیلی روزنامه نگاری در آن بخش است.
اما بعد؛ در سال گذشته ۲۸ روزنامه و نشریه توقیف و لغو مجوز شدند، رویه یی که اگر با همین آهنگ پیش برود، مطبوعات ایران را به پایانی غریب می کشاند.
در این میان نشریات محلی نسبت به نشریات مرکز با فشار مضاعفی روبه رو هستند. شاید نمای کلی وضعیت روزنامه نگاری در ایران بتواند در بازخوانی شرایط سخت روزنامه نگاری در کشور به ما کمک کند. کامبیز نوروزی حقوقدان و مدرس حقوق مطبوعات، رویکرد و سیاست کلی برخورد دولت با مطبوعات را که البته مختص دولت فعلی نیست و پیشینه یی طولانی دارد یک بحث زیرساختی در این باره می داند و آن را به صورت کلی به دیدگاه توسعه یی و تحدیدی تقسیم می کند.نوروزی معتقد است؛ «برخورد در هر یک از این دو فضا متفاوت است، در رویکرد توسعه بر آزادی و استقلال مطبوعات، تکثر آنها و حمایت از روزنامه نگاران و مطبوعات تاکید می شود. موارد مربوط به نوع برخورد با مطبوعات در تخلفات و جرائم مطبوعاتی طبعاً ملایم تر می شود و به تبع این شرایط، کیفیت محتوا هم در نشریات بالا می رود. اما در دیدگاه تحدیدی به طور معمول برعکس است. هسته کانونی این نگاه این گونه است که مطبوعات باید در چارچوب سیاست ها و خواست های رسمی حرکت کنند، بنابراین مطبوعات به عنوان مجریان سیاست های تبلیغی و رسانه یی تلقی می شوند.» این مدرس حقوق مطبوعات با اعتقاد به اینکه سیاست مدیریت کلان نسبت به مطبوعات، در ایران در حال حاضر سیاست توسعه یی نیست، اثرات معینی را برای این وضعیت پیش بینی می کند؛ «در این وضعیت، توسعه کمی مطبوعات که در کل مطلوب است، برای این توسعه جایگاهی ندارد، اقتصاد مطبوعات نیز یک امر نسبی می شود، به این معنی که مطبوعات هر قدر مقبول تر باشند ( از جانب دولت) طبیعتاً از امکانات اقتصادی بهتری بهره مند می شوند و هر چقدر از معیارهای مقبول دولت فاصله داشته باشند، با مشکلات اقتصادی بیشتری مواجه می شوند. پس این دیدگاه به صورت خواسته یا ناخواسته روی توسعه کیفی مطبوعات اثر می گذارد.»

نشریات محلی
دکتر حسینعلی افخمی مدیرگروه ارتباطات دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی ریشه برخی مشکلات نشریات محلی را در بطن شرایط این مناطق می بیند؛ «هرچند به طور کلی در کشور ما مطبوعات مرکزگرا هستند و در طول دو قرن گذشته، نظام مطبوعاتی کشور همواره در راستای تقویت مطبوعات چاپ پایتخت بوده، اما این موضوع دلایل متعددی دارد. یکی از این مشکلات زیرساختی، سطح پایین سواد است و دوم پراکندگی جمعیتی در کشور به صورتی که هنوز نزدیک به ۳۵ درصد جمعیت کشور در روستاها سکونت دارند و دلیل سوم، بضاعت کم شهرستان ها در زمینه سرمایه گذاری در عرصه مطبوعات است که خود شامل حداقل دو عامل کم سوادی و تیراژ پایین مطبوعات محلی است.» البته افخمی فقدان احزاب فعال در شهرستان ها را هم مزید بر این علت ها می داند. اما نوروزی نشریات محلی را سلول های حیاتی روزنامه نگاری ایران می داند و اشاره می کند؛ «توزیع مطبوعات در ایران عرصه یی کمتر از نصف جمعیت را دربر می گیرد. حتی روزنامه های سراسری مهم هم در بیشتر شهرستان ها به سختی دیده می شوند. نظام توزیع معیوب است و این در جرگه زیرساخت هایی است که دولت باید هموار می کرد که نکرده است.» این مدرس حقوق مطبوعات می افزاید؛«نشریات استانی این دو شکاف را پر می کنند، یعنی در واقع فرهنگ مطبوعاتی کشور را چه از لحاظ تولیدی و چه از لحاظ مصرفی غنی می کنند. به اعتقاد من یکی از کانون های مهم توسعه ملی مطبوعات است. البته کار در نشریات استانی به مراتب سخت تر از کار در مرکز است، به دلیل آنکه دست اندرکاران این نشریات که مواجهه چهره به چهره یی با تمام کانون های قدرت دارند، به سرعت ممکن است مشکل ساز تلقی شوند و با آنها برخورد شود.» طاهر خدیو فعال مدنی و روزنامه نگار کرد به مشکلاتی همچون تعداد کمتر مخاطبان و به تبع آن شمارگان پایین تر برای نشریات محلی اشاره دارد و می گوید؛«همین مشکلات امکان تامین هزینه های مطبوعاتی از رهگذر فروش و آگهی را بسیار مشکل می کند. علاوه بر این فقدان امکانات فنی در تمام مراحل تهیه نشریه، هزینه های ثابت را افزایش می دهد. همچنین مقامات محلی غالباً تصور مناسبی از روزنامه نگاری مستقل ندارند.» خدیو آسیب های توقیف را هم در مناطق محلی بسیار جدی تر می داند؛«چه به لحاظ کمی و چه به لحاظ کیفی، آسیب های توقیف در روزنامه نگاری محلی با پیامدهای توقیف نشریات سراسری قابل مقایسه نیست. توقیف نشریات محدود محلی، به معنای توقیف روزنامه نگاری درآن منطقه است، از سوی دیگر پارگی و گسست های پی در پی در حوزه روزنامه نگاری محلی، در طول تاریخ مانع انباشت تجربه و ایجاد یک سنت مطبوعاتی شده است.»

نشریه مستقل
روزنامه «پیام مردم» اولین نشریه توقیف شده سال در بین نشریات محلی است که دسترسی به اعضای هیات تحریریه آن ممکن نیست. اما کریم ارغنده پور عضو شورای سردبیری نشریه لغو امتیاز شده مشارکت میزان فاصله نشریه از دولت را یکی از ملاک های استقلال می داند؛«به همان نسبتی که نشریه به یک سازمان عمومی یا دولتی وابستگی پیدا می کند، از استقلال فاصله می گیرد، لذا رسانه های مستقل به اندازه فاصله از حکومت به استقلال نزدیکند.»
اما «صدای ارومیه» هفته نامه دیگری است که گفته می شود پس از ۹ سال فعالیت به دلایلی همچون دامن زدن به مسائل قومی و خدشه وارد کردن به وحدت ملی مردادماه ۸۶ توقیف شد. روزنامه «ندای آذرآبادگان» هم با چند روز فاصله از نشریه قبل، لغو امتیاز شد.
در این میان مهدی رحمانیان مدیرمسوول روزنامه توقیف شده شرق، لفظ نشریه مستقل را در شرایط کنونی بسیار ثقیل و سنگین می داند و می گوید؛«اصولاً نشریه یی که بخواهد حرفه یی عمل کند یا ویژگی های نشریه مستقل را داشته باشد به شدت در معرض آسیب است.» رحمانیان با اشاره به تجربه شرق، پایداری نشریه مستقل در ایران را غیرممکن می داند؛«نشریه یی که بخواهد تمام زوایای حرفه یی را داشته باشد، بعید است عمر یک ساله داشته باشد. ما در شرق حتی در برخی موارد از سبک حرفه یی عدول می کردیم تا بمانیم و همین هم شد که توانستیم با چند مرحله توقیف باز فعالیت کنیم.»
علیرضا صرافی مدیرمسوول نشریه فارسی- ترکی «دیلماج» می گوید؛«هیچ سیاست حمایتی در ایران برای کار فرهنگی رایج نیست و عملاً ناشران و توزیع کنندگان سود کارهای فرهنگی را می برند و دولت هم با سیاست های گزینشی خود، نشریات را انتخاب و تایید و تشویق می کند.» رضا خجسته رحیمی دبیر تحریریه نشریه توقیف شده «مدرسه» استقلال نشریه را با این تعریف آلبرکامو که «روزنامه نگار کسی است که جهت گیری کند، بدون اینکه جانبداری کند»، می شناسد و یک جهت گیری مشخص را عاملی بازدارنده در مشکلات پیش رو می داند و معتقد است یکی از سخت ترین کارها در ایران، درآوردن نشریه مستقل است. او می گوید؛ «شما برای اینکه در میدانی رقابت کنید، لازم است از ابزارهای برابری بهره مند باشید. متاسفانه در ایران فضای رانتی گاهی روزنامه نگاران را برای ادامه حیات به کار غیرحرفه یی مجبور می کند.»
منصور تیفوری عضو هیات تحریریه روزنامه فارسی- کردی ئاشتی (آشتی) استقلال نشریه را برحسب استقلال از نهادهای حکومتی تعریف می کند و استقلال سیاسی و اقتصادی را لازمه آن می داند و می گوید؛ «فشارهای اقتصادی در نشریات محلی از تحمل خارج است. بنده خودم شاهد بودم که از شماره ۲۰ به بعد سردبیر برای ادامه انتشار، طلاهای همسرش را فروخت.» البته ئاشتی تنها روزنامه یی از این جمع است که هفته گذشته رفع توقیف شد.
نشریه ارزش، روزنامه بنیان و روزنامه بین المللی اتحاد ایران نیز در آخرین ماه پاییز ۸۶ لغو امتیاز و مجوز شدند.

سانسور مالی نشریات مستقل
محمدرضا زهدی مدیرمسوول روزنامه لغو امتیاز شده آریا نشریه مستقل را نشریه منتقد دولت می داند و معتقد است تعطیلی نشریات مستقل، استعدادهای روزنامه نگاری را خفه می کند و باعث می شود نسل جدید روزنامه نگار تربیت نشود. وی در ادامه می گوید؛«متاسفانه دستگاه مسوول کاری می کند که شائبه برخورد سیاسی به وجود بیاید، در صورتی که چنین ضرورتی وجود ندارد.»
زنان و عصر پنجشنبه هم از نشریاتی هستند که پرونده شان در زمستان ۸۶ به خط آخر رسیدند.
جواد خرمی مقدم مدیرمسوول و صاحب امتیاز روزنامه توقیف شده جمهوریت هم نشریه یی را مستقل می داند که پشتوانه سیاسی در داخل حاکمیت و احزاب ندارد یا اگر دارد آن گروه سیاسی در حاکمیت نیستند. وی معتقد است با توجه به اینکه در جامعه ما نهادهای مدنی شکل نگرفته اند، روزنامه های ما تاوان کارگروه های سیاسی را می دهند. وی همچنین بر این باور است که هزینه های اقتصادی، نشریات را به صورت ناخواسته به یکی از گروه ها و احزاب سیاسی یا گروه های اقتصادی می کشاند.
اما در آخرین روزهای کاری سال ۸۶ به قول نعمت احمدی، وکیل و حقوقدان، دولت عیدی خود را به مطبوعات ایران داد و مجوز هفت نشریه دنیای تصویر، هفت، به سوی افتخار، تلاش، ندای ایران و شوکا را به استناد تبصره ۱۱ ماده ۱۱ قانون مطبوعات لغو کرد.
ماشاءالله شمس الواعظین عضو هیات مدیره انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران با اشاره به عمر ۱۶۰ ساله روزنامه نگاری در ایران معتقد است این حرفه در ایران دوره کودکی خود را طی کرده است و این برخوردها با آن طبیعی نیست.
شمس الواعظین درباره چشم انداز پیش روی مطبوعات ایران می گوید؛ «من نسبت به آینده امیدوارم. حکومت زمانی به این نتیجه می رسد که کارش اشتباه است، آن هم زمانی که رسانه های ملی نفوذ خود را در افکار عمومی از دست می دهند و رسانه های برون مرزی افکار عمومی ایران را به دست می گیرند که متاسفانه الان هم نشانه هایی از آن را می بینیم.»
کامبیز نوروزی نیز معتقد است نشانه یی دیده نمی شود که سیاست های دولتی حاکم بر فضای مطبوعاتی بخواهد تغییر کند.کریم ارغنده پور هم می گوید؛ «متاسفانه چشم انداز خیلی مثبت نیست و ما در شرایطی هستیم که متاسفانه مجبوریم ناامیدانه اظهارنظر کنیم، ولی از طرف مقابل در سال های اخیر حرفه روزنامه نگاری پا گرفته و روزنامه نگاران قابلی تربیت شده اند که این افراد تلاش می کنند حرفه شان باقی بماند.
در سال های گذشته هم همین پیگیری ها بوده که امروز شاهد روزنامه نگاری مستقل در ایران هستیم، به هرحال تا حدی شاهد اعتبار روزنامه نگاری مستقل هستیم.» انگار ته دل همه دلسوزان این حرفه نگرانی های زیادی هست، اما کسی نمی خواهد واقعیت افول تدریجی روزنامه نگاری مستقل و حرفه یی را در صورت ادامه این وضعیت بپذیرد یا بر زبان بیاورد.

ممنوع الملاقات بودن دستگيرشدگان روز جهاني کارگر

اتحاديه كارگران آزاد ايران اعلام كرد: مسوولان قضايي و انتظامي، هنوز به كارگراني كه در جريان برگزاري مراسم اول ماه مه در عسلويه بوشهر بازداشت شده‌اند، اجازه ملاقات با خانواده‌هايشان را نداده‌اند.
به گزارش دسترنج، جعفر عظيم زاده، رييس اتحاديه آزاد كارگران ايران گفت: خويشان و بستگان اين سه كارگر كه دست كم از روز گذشته تاكنون در بوشهر هستند، تنها توانستند با قاضي پرونده ديدار كنند.
پيشتر اين اتحاديه اعلام كرده بود كه در جريان برگزاري مراسم اول ماه مه سه تن از اعضاي اين اتحاديه در منطقه عسلويه بوشهر توسط عوامل انتظامي دستگير شدند.
به گفته عظيم زاده، قاضي پرونده به خانواده‌هاي كارگران بازداشت شده گفته است كه براي ديدار عزيران خود تا زمان برگزاري دادگاه صبر كنند.

دانشجویان دانشگاه بیرجند

دانشجویان دانشگاه بیرجند در اعتراض به مشکلات صنفی خود از قبیل شلوغی خوابگاه ها، کیفیت نا مطلوب غذای سلف سرویس و کمبود امکانات رفاهی اقدام به برگزاری تجمع گسترده ای نمودند. در این تجمع که به دعوت شواری صنفی دانشگاه بیرجند برگزار می شود بیش از هزار نفر از دانشجویان حضور دارند.
این تجمع از صبح روز شنبه 14 اردیبهشت آغاز گردیده و هم اکنون با اعتصاب غذای خشک 30 نفر از دانشجویان ادامه دارد. گزارش ها حکایت از اوضاع وخیم جسمی این دانشجویان دارد.
در همین حال شورای متحصنین پایان تحصن خود را منوط به حضور شخص وزیر علوم در این دانشگاه اعلام داشته اند. این در حالی است که رئیس دانشگاه به همراه هیات رئیسه در این تجمع حاضر شده است اما از آنجا که خواسته ی دانشجویان حضور شخص وزیر علوم بوده است متحصنین همچنان به تجمع خود ادامه می دهند.
همچنین نیروهای امنیتی فشارهای بسیاری از داخل و خارج دانشگاه به برخی از متحصنین و شورای متحصنین وارد آورده اند ولی دانشجویان برای رسیدن به خواسته های به حق خود یعنی بهبود وضعیت صنفی-رفاهی همچنان در تحصن به سر می برند

Sunday, April 27, 2008

شروع اعتراضات دانشجویان

خبرنامه امیرکیبر: محمدرضا چناقلو، رئیس دانشگاه سهند تبریز، با تلاش برای ایجاد تفرقه در بین دانشجویان گفت: “چند نفری هستند که بقیه را به‌هم ریخته‌اند. ما نمی‌گذاریم دانشجویان اذیت شوند.”
به گزارش خبرنامه امیرکبیر، چناقلو ضمن انتقاد از انتشار خبر تحصن و اعتراض دانشجویان سهند تبریز از هفته گذشته گفت: “انتشار اخبار این دانشگاه در اینترنت کذب و دروغ است.” رئیس دانشگاه سهند که اخبار اعتراضات دانشجویان را کذب و دروغ خوانده بود در ادامه صحبتهایش گفت: “حدود ۷۰- ۸۰ نفر دست به تجمع زده‌اند، تاکنون جلسات مفصلی با آنها داشتیم اما همان‌طور که به آنها گفتم این دانشجویان در طرح مسئله اشتباه کردند، مسائلی که در حال حاضر مطرح می‌کنند برخلاف چیزهایی است که در شروع می‌خواستند.” وی ضمن اشاره به یکی از خواسته های دانشجویان مبنی بر لغو احکام کمیته انضباطی گفت: “در جلسه‌ای که از پنجشنبه‌ شب تا صبح جمعه ادامه داشت، درخصوص این موضوعات صحبت شد. آنها می‌خواهند در نحوه انتخاب اعضای کمیته تجدیدنظر شود اما ما آیین‌نامه داریم و این آیین‌نامه‌ها تعیین‌کننده است.”
رئیس دانشگاه سهند تبریز به جای پاسخگویی به مشکلات و خواسته های دانشجویان طی اظهارات مضحکی گفت: “ما خبر داریم که یکی از دانشجویانی که حکم انضباطی گرفته به معترضین پیام داده که ادامه دهند.”
در حالیکه هتک حرمت دانشجویان دختر دانشگاه سهند توسط حراست یکی از دلایل شروع اعتراضات دانشجویان می باشد، رئیس این دانشگاه با عوض کردن جای متهم و شاکی گفت: “اتهام بستن به افراد بی‌گناه و ثابت نشدن آن طبیعی است که برخورد دارد.” وی که با روزنامه کارگزاران مصاحبه می کرد، در پاسخ به خواسته دانشجویان مبنی بر برکناری معاونت دانشجویی و رئیس حراست گفت: “ما نمی‌توانیم بر اساس خواسته ۳۰ الی ۴۰ نفر مدیری را عزل کنیم.” محمدرضا چناقلو در حالی صدها تن از دانشجویان سهند تبریز را “۳۰-۴۰” نفر میخواند که در چند جمله قبلتر در همین مصاحبه تعداد دانشجویان را ۷۰-۸۰ نفر برشمرده بود.
رئیس دانشگاه سهند تبریز در خصوص اعتراضات دانشجویان تبریز به محدودیت های ایجاد شده برای دختران دانشجو و همچنین نصب اسامی دختران بر روی برد دانشگاه به عنوان “بد حجاب” گفت: ” در دوره‌های جدید تحصیلی بحث فرهنگ عفاف مطرح شده است. باید نکات اخلاقی در یک حد استاندارد رعایت شود. در غیراین‌صورت تذکر داده می‌شود. در مبحث فرهنگ عفاف دوره‌های آموزشی برگزار کردیم، با دانشجویان صحبت شد، اما تعدادی تمکین نمی‌کنند. تذکر هم که داده می‌شود برخلاف میل عده‌ای است.
برای آگاهی‌رسانی از نحوه پوشش لباس در دانشگاه، اعلامیه‌ای بر تابلوی اعلانات نصب شد که تعدادی از دانشجویان مخالف بودند. معاونت آموزشی در جلسه‌ای به دانشجویان گفت: «لباس‌هایی که می‌پوشید مال خواهر کوچکتان نباشد.» دانشجویان می‌گویند این هتک حرمت است. هدف این بوده که دانشجویان پوشش صحیح داشته باشند. اگر هم زمانی از ابزار انضباطی استفاده می‌شود، موقعی است که به پایان کار رسیده‌ایم و فضا آلوده شده است.”

احضار ابراهیم نوروزی گوهری،عضو سندیکای کارگران شرکت واحد کارگری به دادسرا

دسترنج : “ابراهیم نوروزی گوهری” یکی دیگر از اعضای سندیکای کارگران شرکت از سوی دادسرای انقلاب احضار شد.
روابط عمومی سندیکای کارگران شرکت واحد اعلام کرد: ابراهیم نوروزی گوهری از اعضای این تشکل صنفی فردا (دوشنبه ۹ اردیبهشت) در شعبه ۱۴ دادسرای انقلاب حضور خواهد داشت.
علت احضار این فعال کارگری مربوط به مشارکت وی در اعتراض های صفی کارگران شرکت واحد در زمستان ۸۴ است.
وی یکی از ۱۶ کارگر شرکت واحد است که هنوز در دستگاه قضایی به پرونده وی در خصوص ناآرامی های سال ۸۴ رسیدگی نکرده است.
در زمستان سال ۸۴ کارگران شرکت واحد در اعتراض به بر آورده نشدن خواسته های صنفی خود دست به اعتصاب زدند.
در جریان این اعتصاب تعداد زیادی از کارگران شرکت واحد از جمله اعضای سندیکای کارگری این شرکت از سوی عوامل انتظامی بازداشت شدند.
با وجود آنکه پس از مدتی دستگاه قضایی برای اکثر این بازداشت شدگان قرار منع تعقیب صادر کرد و حتی تعدادی از این کارگران به کار سابق خود بازگشتند، اما هنوز پرونده ۱۶ تن از این کارگران باز است.
منصور اسانلو، ابراهیم مددی و علی زاد حسین از جمله این کارگران هستند که تاکنون دستگاه قضایی به پرونده های آنها رسیدگی کرده است.
منصور اسانلو رییس سندیکای کارگران شرکت واحد در حال حاضر مشغول سپری کردن دوران محکومیت پنج ساله حبس تعزیری خود است.
ابراهیم مددی نایب رییس سندیکای کارگران شرکت واحد نیز که گفته می شود از سوی دادگاه به سه سال و نیم حبس تعلیقی محکوم شده است، در حال حاضر منتظر ابلاغ حکم خود است.
علی زاد حسین دیگر فعال سندیکایی شرکت واحد نیز مدتی پیش از سوی دادگاه به ۱۰ ماه حبس تعلیقی محکوم شده بود.

Sunday, April 20, 2008

تحت فشار قرار دادن زندانیان

بنابه گزارشات رسیده از زندان ارومیه 4 زندانی اهل حق بنامهای آقایان سهند علی محمدی ،بخش علی محمدی ، عبادالله قاسم زاده و مهدی قاسم زاده که از 10 فروردین ماه دست به اعتصاب غذای خشک زده بودند.مامورین وزارت اطلاعات برای تحت فشار قرار دادن زندانیان اهل حق آنها را به سلولهای انفرادی زندان وزارت اطلاعات در ارومیه منتقل کردند.و بیش از 2 هفته زندانیان اهل حق را تحت شکنجه های بازجویان وزارت اطلاعات قرار داشتند . ولی زندانیان اهل حق بر خواسته های خود پافشاری می کنندد و تا رسیدن به خواسته های خود به اعتصابی غذای خشک که وزارت اطلاعات، آنها را سوق داده بود ادامه دادند. در روزهای اخیر شرایط جسمی آنها به نقطه بسیار خطرناکی رسیده بود.رضائی کیانی دادستان ارومیه ، معاون اداره اطلاعات ارومیه و فتحی رئیس زندان ارومیه خانواده زندانیان اهل حق را فرآخواندن و به آنها اعلام کردند که در روزهای آینده خواسته های زندانیان اهل حق را بر آورده خواهند کرد و از آنها خواستند که به بستگان زندانی خود بگویند که به اعتصاب غذای خود پایان دهند. در پی وعدۀ بر آورده شدن خواسته های زندانیان اهل حق، روز چهارشنبه 28 فروردین ماه زندانیان اهل حق اعتصاب غذای خشک خود را به اعتصاب تر تبدیل کردند . آنها اعلام کردند تا این وعده ها بصورت صورتجلسه و به امضای افراد فوق نرسد و رسما به آنها ابلاغ نکنند آنها به اعتصاب غذای خود ادامه خواهند داد.
خواسته های اهل حق به قرار زیر می باشد: 1 . به رسمیت شناختن حقوق اهل حق و پایان دادن به کشتار، دستگیری،زندان ومصادره اموال آنها،ابلاغ رسمی تقلیل حکم اعدام به 13 سال، ، لغو حکم تبعید آنها به زندان یزد .
زندانیان اهل حق از هفتۀ گذشته از زندان وزارت اطلاعات به سلولهای انفرادی زندان ارومیه معروف به قرنطینه که محل شکنجه زندانیان است منتقل کردند.
روز شنبه 31 فروردین ماه خانوادهای زندانیان اهل حق با حضور مامورین وزارت اطلاعات و زندانبانان توانستند با عزیزانشان در زندان ارومیه ملاقات کنند. وضعیت جسمی آنها حاد بود . عبادالله قاسم زاده یکی از زندانیان اهل حق دچار خونریزی معده شده است و ایشان خون بالا می آورند، آنها همچنین چندین کیلو وزن کم کرده اند و بینائی آنها تا زیادی کاهش یافته.
زندانیان اهل حق همچنان از داشتن وکیل محروم هستند.

Saturday, April 19, 2008

گزارشگران بدون مرز

دادگاه كيفري استان كردستان حکم توقيف دائم نشريه وزين روژهه لات را صادر کرد. در اين حکم همچنين سه روزنامه نگار نشريه به پرداخت جزای نقدی محکوم شده اند.
گزارشگران بدون مرز در اين باره اعلام مي کند : " در ايران از هر بهانه ای برای خاموش کردن صدای رسانه های مستقل استفاده مي شود. دستگاه قضايي ايران با صدور هر حکم ناعادلانه بيشتر از بيش اعتبار خود را از دست مي دهد. ٢١ نشريه از آغاز سال نو ميلادی (١١ دی ماه ١٣٨٦) در ايران توقيف شده اند."
٣٠ فروردين ماه اعلام شد که شعبه‌ اول دادگاه كيفري استان کردستان بار ديگر حكم توقيف دائم نشريه روژهه لات را صادر کرده است. اين دادگاه همچنين دو تن از روزنامه نگاران و مديرمسوول هفته نامه را نيز به پرداخت جزاي نقدي ٣و ٢ ميليون ريال محکوم کرده است. پنجشنبه ٢٠ مهر ماه ١٣٨٥ سه روزنامه نگار هفته‌‏نامه روژهه لات، فرهاد امین‌پور، رضا علی‌پور و سامان سلیمان، در محل کار خود توسط ماموران امنيتي دستگير شدند. اين سه روزنامه نگار که يکماه بعد با سپردن ٥٠ ميليون تومان وثيقه تا برگزاری دادگاه آزاد شده بودند، پس از دوسال تعقيب قضايي از سوی شعبه‌ اول دادگاه كيفري استان کردستان به جزاي نقدي محكوم شده‌اند. صالح نيکبخت وکيل نشريه و روزنامه نگاران روژهه لات اعلام کرده است "که به حکم توقيف دائم اعتراض خواهد کرد." وی به گزارشگران بدون مرز در اين باره گفت" روژهلات نشريه ای وزين و حرفه ای بود که انتشار آن در تاريخ معاصر ما در کردستان کم نظير بوده است." اين نشريه که به زبان کردی منتشر مي شد در کردستان عراق نيز خواننده داشت. پول فروش نشريه در آن سوی مرز از سوی دادگاه بعنوان "کمک خارجي" قلمداد شده است.
از سوی ديگر شعبه شش دادگاه عمومي تهران بنا بر شکايت اداره ی مطبوعات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي حکم توقيف نشريه راه آينده را صادر کرد. نهمين شماره اين نشريه به روزکارگر و معلم ( ١١ و ١٢ ارديبهشت) اختصاص داشت.
گزارشگران بدون مرز با ابراز خرسندی از رفع توقيف هفته نامه ئاشتي و روزنامه ی روزگار اميدوار است هر چه زودتر اين دو نشريه انتشار خود را باز يابند. ٢٣ فروردين ماه شعبه ٢٧ دیوان عالی كشور حکم توقيف ئاشتي را لغو کرد. اين هفته نامه در مرداد ماه ١٣٨٤ توقيف شده بود و در دی ماه سال گذشته با حکم شعبه اول دادگاه سنندج توقيف دائم شد. همچنين ٢٥ فروردين شعبه ١٠٨٣ دادگاه عمومي تهران حکم توقيف روزنامه روزگار را لغو کرد. روزگار در آبان ١٣٨٦ از سوی هيات نظارت بر مطبوعات توقيف شده بود.

تفتیش عقاید

احمدزاده كرماني،رييس جوان دانشكده خبر كه داراي مدرك كارشناسي ارشد از دانشگاه امام صادق و دانشجوي مقطع دكترا در دانشگاه آزاد است در ترم جاري چهره‌هاي افراطي اصولگرا را به عنوان استاد به دانشكده آورده كه اين اقدام با اعتراض دانشجويان روبرو شده است. همچنین موارد بی سابقه ای از تفتیش عقاید و فشار بر دانشجویان توسط حراست این دانشکده اعمال شده است به گونه ای که به دانشجویان در خصوص کتابهایی که خوانده اند و همچنین قرار دادن عکس در صفحه های شخصی در اینترنت تذکر داده شده است.
ینا به اخبار رسیده به ادوار نیوز، در ترم جاري حسن بيادي، دبيركل آبادگران جوان و از چهره‌هاي نزديك به ربييس‌جمهور و همچنين فاطمه رجبي همسر غلامحسين الهام كه وب‌سايتش حتي در بين اصولگرايان نيز به عنوان وب‌سايتي توهين‌آميز و فهش‌نامه شناخته مي‌شود، در دانشكده به تدريس مي‌پردازند.
اين در حالي‌است كه چندي قبل انتصاب عباس سليمي‌نمين ، رييس موسسه پژوهش تاريخ انقلاب به عنوان استاد درس « فرهنگ و ادبيات ايران » ! در دانشكده خبر با اعتراض گسترده دانشجويان و خودداري از حضور بر سر كلاس و در نهايت تغيير استاد اين درس منتهي شد.
گفتني است، زمزمه‌هايي از سوي برخي از مسئولان دانشكده بر اين اساس شنيده شده است كه احمدزاده كرماني قصد دارد، براي ترم آينده روح‌الله حسينيان، رييس مركز اسناد انقلاب اسلامي و مشاور امنيتي احمدي‌نژاد را به عنوان استاد به دانشكده بياورد .
احمدزاده همچنين عليرضا ذاكر اصفهاني، رييس مركز مطالعات استراتژيك رياست‌جمهوري را كه اطلاعات و سابقه كاري در زمينه خبر ندارد را به عنوان مدير گروه خبرنگاري دانشكده خبر و وحيد يامين‌پور، سردبير نشريه مركز مطالعات رياست‌جمهوري و همكلاسي خود در دانشگاه امام صادقرا به سمت معاونت جديد پژوهشي خود منصوب كرده است.
در اين ميان احضار چند دانشجوي دختر طي چند روز گذشته از سوي حراست دانشكده خبر و تذكر شفاهي به آنها مبني بر اينكه « در وبلاگ 360 خودتان عكس‌هايي گذاشته‌ايد كه موهايتان مشخص است و اگر جوانان با ديدن عكس‌هاي شما تحريك شوند چه جوابي داريد كه بدهيد؟» موجب بهت و حيرت دانشجويان شده است.
نكته ديگر سئوالاتي است كه از افراد پذيرفته‌شده در مرحله اول دانشكده در مصاحبه از آنها پرسيده شده و موجب نگراني دانشجويان از احتمال گزينش سياسي به‌جاي گزينش علمي شده است.
مصاحبه‌كننده و بعضا رييس دانشكده از افرادي كه براي انجام مصاحبه مراجعه كرده بودند سئوال‌هايي با اين مضمون پرسيده‌اند: « آخرين صحبت‌هاي رييس‌جمهور درباره چه بوده است؟» ، « نظرتان درباره اقدامات و صحبت‌هاي رييس‌جمهور چيست؟» ، « چرا برخي از صحبت‌هاي رييس‌جمهور با واكنش منفي رسانه‌ها روبرو مي‌شود؟»
و يا پس از طرح اين پرسش كه آخرين كتاب‌هايي كه خوانده‌ايد چه كتاب‌هايي هستند، پرسيده‌اند: چرا كتاب‌هاي شريعتي را خوانده‌ايد؟ ، شريعتي چه شخصيتي دارد كه كتاب‌هايش را مي‌خوانيد؟ يا «چرا آخرين كتاب‌هايي كه خوانده‌ايد يكي «احمدي‌نژاد معجزه هزاره سوم» و ديگر كتابي از فوكو است؟ اين‌ها چه ربطي به هم دارند» !
لغو مجوز نشريات دانشجويي منتقد و عدم صدور مجوز براي فعاليت‌هاي دانشجويي و نشريات، صدور دستور انحلال انجمن دانشجويان دانشكده خبر،لغو برخي برنامه‌هاي منازعه شخصيت‌ها سياسي در دانشكده با درخواست بسيج دانشگاهي اين دانشكده و نوشتن بيانيه تند بسيج دانشگاهي دانشكده خبر كه فاش شدن نوشته شدن اين بيانيه از سوي رييس و معاون پژوهشي دانشكده موجب آبروريزي وي شد، در كنار استفاده از چهره‌هاي افراطي و همچنين بي‌تجربه به عنوان استاد، از اقدامات رييس جوان دانشكده است كه گويي نمي‌داند كه به رياست دانشكده‌اي منصوب شده كه بيش از نيمي از دانشجويان آن خبرنگاران رسانه‌هاي داخلي و حتي خارجي هستند.
دانشجويان دانشكده خبر هفته گذشته نيز نامه‌اي به دكتر اسلامي، مديركل امور فرهنگي وزارت علوم، فرستادند و خواستار باز شدن فضاي بسته فعالت دانشجويي در اين دانشكده شدند كه قرار شد، كارشناس وزارت علوم اين هفته براي پيگيري موضوع به دانشكده خبر برود

Friday, March 28, 2008

بی شرح اما گویا


خبرنامه امیرکبیر: ده ها نفر از دانشجویان در مشهد و شیراز به مناسبت حلول سال نو با خانواده سه دانشجوی در بند، احمد قصابان، مجید توکلی و احسان منصوری دیدار کردند.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر دانشجویان دانشگاه های مشهد و دیگر دانشگاه های شرق کشور به همراه جمعی از دانشجویان ساکن مشهد با حضور در منزل احمد قصابان، با خانواده این دانشجوی زندانی دیدار و گفت و گو کردند.
در این دیدار که دانشجویانی از دانشگاه های فردوسی، خیام، سجاد، آزاد و پیام نور مشهد به همراه دانشجویانی از دانشگاه های بیرجند، شاهرود، امیرکبیر، تهران و… حضور داشتند، ابتدا پدر احمد قصابان شرحی از اتفاقاتی که در یک سال اخیر افتاده ذکر کرد. پدر این دانشجو با اشاره به هفته های نخست بازداشت فرزندش، گفت: «ما اصلا تصور نمی کردیم چنین برخوردی با یک دانشجو انجام شود. البته می دانستیم که در مدت بازداشت افراد را ناز و نوازش نمی کنند، اما خطاب کردن یک دانشجو با الفاظ بسیار زشت، شکنجه، ضرب و شتم، توهین به خانواده فرد، انواع و اقسام شکنجه ها و آزارهای روانی و… چیزی نبود که حتی در مخیله ما بگنجد.»
پدر احمد قصابان در ادامه به روزهایی که نخستین ملاقات با وی انجام شد، اشاره کرد و گفت: «بعد از دو ماه که احمد را دیدیم اصلا نشناختیمش. آن قدر حالش بد بود که ما با دیدن او مریض شدیم و گفتیم کاش این ملاقات اصلا انجام نشده بود. احمد به ما گفت حتی او را تهدید به آزار جنسی هم کرده اند.»
وی در ادامه با اشاره به فعالیت خانواده دانشجویان پس از آزادی ۵ دانشجوی دیگر افزود: «فرزندان ما برای این که ما نگران نشویم خیلی چیزها را به ما نمی گفتند. اما ما اصل ماجرا را از زبان ۵ دانشجویی که اول مرداد از زندان آزاد شدند شنیدیم و تصمیم گرفتیم رنجنامه ای بنویسیم و شرح شکنجه هایی که فرزندمان شده بود را به مقامات شرح دهیم. با مقامات مختلفی دیدار کردیم، آقای جمشیدی، آقای آوایی، آقای مرتضوی، نمایندگان مجلس، مسئولین حقوق شهروندی و… همه قول پیگیری دادند.»
پدر این دانشجو به دیدارشان با سعید مرتضوی، دادستان تهران، اشاره کرد و با انتقاد از نحوه برخورد و طرز صحبت کردن این مقام قضایی گفت: «ایشان حرف های زشتی جلوی مادران دانشجویان زد. خیلی ها می گفتند ملاقات با ایشان اشتباه است، اما ما چه می دانستیم؟! مرتضوی گفت شیرش دست من است بخواهم بازش می کنم نخواهم می بندمش. گفت باید هم خودتان و هم بچه هایتان را ادب کنم.»
پدر احمد قصابان در ادامه با اشاره به روند دادگاه های دانشجویان گفت: «پیگیری های ما ادامه پیدا کرد تا دادگاه انقلاب برای این سه نفر حکم دو-سه سال حبس صادر کرد، ولی بچه ها در دادگاه عمومی تبرئه شدند وثیقه هم برایشان صادر شد. ما از چند جا شنیدیم به خاطر حکمی که این قاضی صادر کرده آن قدر او را تحت فشار گذاشته اند و اذیت و آزار کرده اند که حد و حساب نداشته است. وقتی وثیقه ها را به دادگاه سپردیم قاضی به ما گفت از نظر من کار این پرونده تمام است و بچه های شما باید آزاد شود، اگر مشکلی پیش آمد بروید دادگاه انقلاب! که اتفاقا مشکل هم پیش آمد، بچه های ما آزاد نشدند، دادگاه انقلاب هم جواب درستی به ما نداد، تا بهمن که دادگاه تجدیدنظر تشکیل شد. این دادگاه که دادگاه نهایی هم هست حکمش را هنوز صادر نکرده است.»
به گزارش خبرنامه امیرکبیر، در ادامه این دیدار دبیر انجمن اسلامی دانشگاه بیرجند با اشاره به حکم تبرئه صادره برای این دانشجویان گفت: «حکم تبرئه دستاورد بسیار بزرگی بود. در دانشگاه بیرجند پس از اعلام این حکم چند روز به صورت خودجوش جشن برگزار شد. بسیجی ها همه خجالت زده بودند و دانشگاه در یک شادی عجیبی به سر می برد. آن ها با سیاست غلطشان این سه دانشجو را واقعا تبدیل به نماد جنبش دانشجویی کرده اند و الان خودشان در اشتباهی که مرتکب شدند، مانده اند. آن ها باید هم از آزاد کردن این سه دانشجو ناراحت باشند و برای ماندنشان در زندان فشار بیاورند.»
پس از آن عباس حکیم زاده، یکی از ۸ دانشجویی که در خرداد ۸۶ به اتهام دست داشتن در انتشار نشریات موهن بازداشت شد، توضیح مختصری در خصوص سیر تحول پرونده این سه دانشجو ارائه کرد. وی گفت: «در شهریورماه از سوی دادستانی برای این دانشجویان قرار مجرمیت صادر شد و کیفرخواست آن ها آماده شد. در مهرماه دادگاه انقلاب به بخشی از اتهامات که در صلاحیت خودش بود رسیدگی کرد، دانشجویان را مجرم دانست و برای آن ها احکام حبس صادر کرد. پرونده برای ادامه رسیدگی به اتهاماتی که در صلاحیت دادگاه عمومی بود به شعبه ۱۰۴۳ ارجاع شد. این دادگاه در ۲۸ آذرماه اعلام کرد دانشجویان از اتهام انتشار نشریات موهن مبرا هستند.»
حکیم زاده در ادامه افزود: «این دادگاه برای پرونده دانشجویان که در دادگاه انقلاب منجر به صدور حکم شده بود و با اعتراض آن ها در مرحله تجدیدنظر بود وثیقه صادر کرد و از زندان خواست آن ها را آزاد کند. زندان از این دستور سر باز زد. نماینده دادستان نسبت به حکم تبرئه اعتراض کرد و هر دو بخش این پرونده، یکی با اعتراض دانشجویان و دیگری با اعتراض نماینده دادستان، به شعبه ۴۴ دادگاه تجدیدنظر ارسال شد. دادگاه تجدیدنظر اواخر بهمن ماه تشکیل شد و قانونا می بایست حداکثر تا چند روز مانده به تعطیلات عید حکم خود را صادر نماید. اما این امر محقق نشد.»
این دانشجو در ادامه با اشاره به شروع این غائله گفت: «ما دقیقا نمی دانیم که این غائله در کجا طرح ریزی شده و از کجا مدیریت شده است. اما شواهد و قراینی که انجمن اسلامی امیرکبیر در این خصوص جمع آوری کرده و تحت عنوان بیانیه تحلیلی شماره ۵ منتشر کرد کاملا نشان می داد که این غائله توسط ۴ تا دانشجوی ساده بر پا نشده و قطعا کارگردان های پشت پرده بزرگتری دارد. این که به یک باره چند سایت و خبرگزاری و روزنامه وارد قضیه شوند، نشان می دهد که برای برخورد با دانشجویان تا چه حد هماهنگی از پیش انجام شده بود. در اصل این توطئه از زمانی علیه دانشجویان پلی تکنیک آغاز شد که احمدی نژاد با اعتراض دانشجویان علیه حضور وی در پلی تکنیک مواجه شد و دانشجویان عکس های وی را به آتش کشیدند.»
حکیم زاده با اشاره به ایام بازداشتش در بند ۲۰۹ گفت: «کسانی که به رفتارهای غیرانسانی خود افتخار می کردند و مدعی بودند هیچ کس در حدی نیست که بر آن ها نظارت کند و خود را فراتر از هر قانونی می دانستند، امروز در پی این هستند که اگر شده چند روز صدور حکم دادگاه را به تعویق بیاندازند. به دنبال این هستند که هیچ فرصتی را برای ادامه فشار بر این سه دانشجو از دست ندهند، ولو چند روز یا چند ساعت.»
این عضو انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر در ادامه خاطرنشان کرد: «از روز نخست ما گفتیم این پروژه سوخته است. اما عده ای اصرار داشتند که به هر قیمت ممکن آن را به پیش ببرند. اما از همان ابتدا جز این که آبروی خود را بردند و آبروی نظامی که برای آن کار می کنند به خطر انداختند، هیچ دستاوردی نداشتند. پس از این هم به همین صورت خواهد بود، هر چه بیشتر بگذرد طراحان اصلی این غائله هزینه بیشتری خواهند داد و بیشتر رسوا خواهند شد. ما، دانشجویان، چیز زیادی از دست نمی دهیم. ما از ابتدایی که وارد فعالیت دانشجویی شدیم، رنج تعلیق، اخراج، زندان، شکنجه را بر خود هموار کرده ایم. آن ها هستند که دارند روز به روز هزینه می دهند و هیچ چیز هم جز بی آبرویی نصیبشان نمی شود.»
عباس حکیم زاده در پایان گفت: «صبر ما زیاد است. همان طور که صبر کردیم و دوستانمان از انفرادی به اتاق های عمومی آمدند، همان طور که صبر کردیم تا ملاقات ها و تلفن زدن شان آزاد شد، تا به بند عمومی رفتند، صبر کردیم تا حکم تبرئه صادر شد و حتی دادگاه تجدیدنظر برگزار شد….همچنان تا آزادی آن ها صبر می کنیم. هیچ کس تا ابد در زندان نمانده است. حتی اگر فشارهای وارده بر قاضی دادگاه تجدیدنظر باعث شود بر خلاف آن چه که حق است حکم کند، از نظر افکار عمومی دوستان ما از هر گناه و اتهامی مبرا هستند. فقط تنها دغدغه ما درد و رنج این سه خانواده است، ما آن چه تاکنون از دستمان برآمده برای کاستن از درد و رنج خانواده احمد، احسان و مجید انجام داده ایم. امیدوارم تلاش های ما مرهم کوچکی باشد بر زخم های بزرگ خانواده ها.»
در پایان این دیدار علی صابری، دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر، با اشاره به بی مسئولیتی مسئولین، گفت: «امروز اگر چه ما برای همدردی با خانواده احمد قصابان به اینجا آمده ایم، ولی بی مناسبت نیست که از خانواده دانشجویانی یاد کنیم که امروز داغدار از دست دادن فرزندان خود در سانحه رانندگی در جنوب کشور هستند. دانشجویانی که به علت شدت سوختگی اجسادشان حتی دیگر قابل تشخیص نیستند و مسئولین اصرار دارند هر چه سریعتر همگی با هم و بدون رضایت خانواده هایشان به خاک سپرده شوند.»
به گزارش خبرنامه امیرکبیر، در شیراز نیز جمعی از فعالین دانشجویی و اعضای انجمن اسلامی شیراز و علوم پزشکی به همراه تعدادی از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر به دیدار خانواده های منصوری و توکلی رفتند. گفتنی است خانواده احسان منصوری در ایام نوروز به شیراز سفر کرده بودند و میهمان خانواده مجید توکلی بودند.
در ابتدا این دیدار یکی از دانشجویان حاضر در جلسه ضمن تبریک عید نوروز به خانواده دانشجویان در بند و فرستادن سلام و درود بر کلیه دانشجویان زندانی از آخرین وضعیت پرونده این سه دانشجو از خانواده آن ها سوال کرد.
پدر احسان منصوری در پاسخ گفت: «پرونده دانشجویان در مرحله نهایی است و دادگاه تجدیدنظر باید در مورد پرونده آن ها اظهارنظر کند. علیرغم آن که چند روزی هم از مهلت قانونی دادگاه برای صدور رای گذشته، همچنان رای صادر نشده است. در مراجعات مکرری که به دادگاه داشتیم به ما گفتند ابهاماتی از سوی نماینده دادستان مطرح شده است که باید برطرف شود. ما به قاضی گفتیم اگر ضرب العجل زمانی برای رفع این اتهامات برای نماینده دادستان تعیین نشود ممکن است هرگز این ابهامات رفع نشود و دانشجویان در بازداشت بمانند.»
وی در ادامه افزود: «همان طور که اکنون حدود ۴ ماه از زمان استعلام ما برای آزادی فرزندانمان پس از صدور حکم برائت می گذرد و پاسخی به آن داده نشده است، لذا مسئولین الزامی برای پاسخگویی ندارند. گویا همان طور که چند ماه پیش آقای مرتضوی در دیدار ما با ایشان اعلام کردند که شیر این قضیه دست ایشان است گویا به واقع نیز چنین است و بقیه مقامات در قوه قضاییه، از رئیس این قوه گرفته تا بقیه مقامات در مقابل اراده ایشان کاره ای نیستند.»
پدر این دانشجو در ادامه با اشاره به عدم آزادی ایشان پس از صدور حکم تبرئه و تعیین قرار وثیقه گفت: «وقتی حکم برائت وجود دارد و وثیقه نیز تودیع شده است، باید ابتدا دانشجویان آزاد شوند و بعد از آن به پرونده رسیدگی شود. چرا که در غیر این صورت ممکن است زمان محکومیت دانشجویان به سر برسد و هنوز دادگاه تجدیدنظر به اقناع نرسیده و حکم را صادر نکند.»
آقای منصوری در ادامه با انتقاد از عدم وجود وحدت رویه قضایی در رسیدگی به پرونده های مختلف امنیتی گفت: «پرونده فرزندان ما گویا از پرونده هاله اسفندیاری و ملوانان انگلیسی و… خیلی سنگین تر است که با وجود کار کردن ۴۰ قاضی در دادگاه تجدیدنظر بر روی آن هنوز به نتیجه ای نرسیده است. رئیس دادگاه های تجدیدنظر به ما گفته اند که ۴۰ قاضی روی پرونده کار می کنند. این پرونده مگر چه دارد که این همه کار می برد؟ غیر این است که تحت شکنجه چهار خط اعتراف دروغ از بچه های بیگناه ما گرفته اند؟! همه شواهد بر بیگناهی فرزندان ما دلالت دارد. چرا یک سال بدون هیچ دلیلی این سه دانشجو را بازداشت کرده اند؟!…»
در ادامه یکی از دانشجویان حاضر در این دیدار گفت: «من فکر می کنم چون نتیجه ای که قاضی دادگاه تجدیدنظر به آن رسیده و حکمی که در نظر قاضی است به نفع دانشجویان است، دست هایی مانع از اعلام آن می شود.»
سپس مادر مجید توکلی به دانشجویان حاضر در جلسه گفت: «امید من تنها به شماست و همه شما برای من مانند مجید هستید. من از تمام دانشجویان تقاضا می کنم که آن چه از دستشان برمی آید انجام دهند. چون من الان یک سال است که مجید را ندیده ام، از ۱۵ فروردین سال پیش که با ما خداحافظی کرد و از شیراز رفت هنوز او را ندیده ام. به خاطر بیماری و وضعیت جسمی ام نمی توان مسافرت کنم و در این مدت یک ساله نتوانستم به ملاقات او بروم.»
پس از آن مقداد خلیل پور، که خود از مدیران مسئول بازداشت شده در اردیبشت ماه ۸۶ بود، گفت: «حکم ۴ ماه حبس صادر شده در دادگاه عمومی در خصوص انتساب اتهام به بسیج ناعادلانه است. چرا کسانی که به ما تهمت زدند و می گفتند این نشریات را ما منتشر کردیم، مجازات نشدند؟! چرا کسانی که ما را بازداشت کردند و ضرب و شتم کردند، مجازات نشدند؟!»
این دانشجو سپس افزود: «دانشجویی که خود به این اتهام بازداشت می شود، شکنجه می شود و در نهایت تبرئه می شود به این علت که به کسی همین اتهام را وارد کرده محکوم و مجازات می شود، اما کسانی که او را متهم کردند و هزار بلا سرش آوردند، نباید مجازات شوند؟! آن ها هنوز هم در نشریاتشان در دانشگاه امیرکبیر، نشریات موهن را منسوب به دانشجویان می دانند در حالی که این دانشجویان تبرئه شده اند. این در حالی است که مدیریت دانشگاه هم با آن ها همراهی می کند و برخوردی با آن ها نمی کند ولی با دوستان ما برخورد می کند.»
به گزارش خبرنامه امیرکبیر، در ادامه این دیدار مادر احسان منصوری ضمن نقد عملکرد علیرضا رهایی و با توجه به اینکه مدیریت دانشگاه از همان ابتدا دانشجویان را عامل انتشار نشریات می دانست خاطرنشان کرد: «دکتر رهایی بر خلاف سخنان خود نه تنها برای آزادی این دانشجویان تلاشی نمی کند، بلکه تمام تلاشش برای جلوگیری از آزادی این دانشجویان است. او همین یک ماه پیش اجازه نداد مسئله فرزندان ما در شورای دانشگاه مطرح شود، بهانه آورده بود که جای دیگری در حال مذاکره در همین خصوص است و اگر این مسئله آن جا مطرح شود، آن مذاکرات خراب می شود. در حالی که ایشان از ابتدا با هیچ کس مذاکره ای نکرده و اگر هم کرده تلاشش بر محکومیت دانشجویان بوده است. ما در هیچ کجا اثری از کمک های ایشان ندیدیم و هر چه دیدیم سنگ اندازی از سوی ایشان بود. آقای رهایی حتی از این که اساتید به رئیس قوه قضاییه نامه ای نوشته اند و از ادامه بازداشت دانشجویان ابراز نگرانی کرده اند، ناراحت و عصبانی است، این را خودش بارها به افراد و اساتید مختلف گفته است.»
در پایان دیدار با خانواده دانشجویان در بند، نامجو، عضو انجمن اسلامی دانشگاه شیراز و علوم پزشکی، ضمن ابراز همبستگی کلیه دانشجویان با دانشجویان دانشگاه امیرکبیر و خانواده دانشجویان در بند گفت: «گویا قرار است سرنوشت همه دانشجویان منتقد زندان و شکنجه باشد. چرا که بعد از پروژه نشریات موهن در دانشگاه امیرکبیر مدام بر تعداد دانشجویان بازداشتی افزوده شده و ما آخرین نمونه را در دانشگاه خودمان، شیراز، شاهد بوده ایم.»

Friday, March 14, 2008

سندی دیگر از شکنجه های معلم اعدامی فرزاد کمانگر

سندی دیگر از شکنجه های معلم اعدامی فرزاد کمانگر
فعالان حقوق بشر در ايران :

آنچه در ذیل می آید رونوشت عینی سند ضمیمه این نامه میباشد ، این نامه که در مهرماه سال جاری توسط فرزاد کمانگر معلم و فعال حقوق بشری به اعدام محکوم شده در آنزمان بعلت عدم اجازه دسترسی به قلم و کاغذ بصورت مخفیانه و بر روی تکه ای از سفره غذا در سلول انفرادی نوشته شده است . حاوی درد و رنج و فریاد دادخواهی یک انسان از یکی از مخوفترین و غیرانسانی ترین امکان سیستم امنیتی است در رویای برابری قانون خطاب به مسئولی که نامش دادستان است ، هرچند فرزاد کمانگر اطلاع نداشت در زمانی که از همه جا بیخبر و در کنج سلول انفرادی و تحت شکنجه به سر میبرد مخطاب وی یعنی مسئول ستاندن داد، آقای امجدیان دادستان سنندج در جواب خانواده نگران و پیگیر وضعیت وی گفته است که " هر وقت برادرت را کشتیم به شما برای بردن جنازه اش خبر میدهیم " .
این نامه که جهت خروج به زندانیان دیگر که در انتظار آزادی در آن مکان بودند به طرقی سپرده شده بود ، در طی روزهای اخیر و پس از ماهها به بیرون زندان منتقل گردید . علاوه بر پرونده پزشکی ، مدعیات وکیل مدافع ، اظهارات شاهدین این سند نیز خود گواهی دیگر بر این مدعا است که این فعال مدنی به اعدام محکوم شده تحت بیرحمانه ترین شکنجه های قرون وسطایی قرار داشته است . در این رابطه تشکلات حقوق بشری بین المللی همچون دیده بان حقوق بشر و فدراسیون جهانی جامعه های حقوق بشر و سایر مدافعان آزادی ضمن محکوم نمودن شکنجه این فعال مدنی خواستار رسیدگی به موضوع شکنجه توسط دولت جهوری اسلامی شده اند . امید است این سند مسجل ره گشای حمایتهای بیشتر رسانه ها و افکار عمومی از این قربانی نقض حقوق بشر گردد.
هموطنان آزاد اندیش میتوانند برای پیگیری و یا اعلام حمایت خود از فرزاد کمانگر و خواست آزادی وی به کمپین نجات وی به آدرس http://www.f-kamangar.hra-iran.org مراجعه نمایند.

صفحه اول سند:
به دادستان محترم سنندج
سلام علیکم
آقای دادستان ، متهمی هستم که ماههاست در بازداشتگاههای امنیتی وزارت اطلاعات به سر میبرم تا جائیکه بیاد دارم قانون از متهم تقسیم بندی نداشته و متهم با هر اتهامی دارای حق و حقوقی است که در چارچوب قانون تعریف شده است. دادستان محترم کشور نیز چندی پیش در مطلبی در روزنامه ی اطلاعات در مورد "دادستان و نقش او" نوشته بودند که در کنار صیانت از حق جامعه ، دفاع از حق بزه دیده ، حفظ حقوق متهم از وظایف دادستان میباشد بهمین دلیل و با توجه به حقوق قانونی خود ، برخود واجب میدانم که از این طریق شما را از وضعیت خودم بعنوان متهم آگاه نمایم . و پیگیری و شکایت از وضعیت موجود را تا عالیترین مقام قضائی و افکار عمومی حق خود میدانم.
آقای دادستان ،
طبق کلیه قوانین کشور(آئین دادرسی ، قانون نگهداری متهم در بازداشتگاههای امنیتی و..) و در راس آنان قانون اساسی (اصل 38) هرگونه شکنجه و اذیت و آزار جسمی ممنوع میباشد اما متاسفانه هرچند پرونده اینجانب در تهران مرحله تحقیقات آن به پایان رسیده و اکنون در شعبه یک دادگاه انقلاب میباشد . اما در تاریخ 27/6/86 (وروزهای بعد) مورد شکنجه ، اذیت و آزار جسمی ، اهانت ، فحش های رکیک قرار گرفته به گونه ای که ساعتها بیهوش شده و روز بعد جهت مداوای فک و دندانهای آسیب دیده به خارج از بازداشتگاهها جهت مداوا منتقل شدم . هم اکنون نیز عفونت به فک زده و جهت مداوا باید تحت نظر جراح دندانپزشک یا جراح فک و صورت قرار گیرم . اما با وجودی که سلامتی به خطر افتاده کسی پاسخگو نیست . علت آن را هم دستور قاضی پرونده اعلام میکنند !! در حالیکه طبق قانون بازداشتگاه موظف به فراهم کردن امکانات مداوا و درمان متهمان خود میباشد . علی الخصوص مشکل من که مسبب آن رئیس بازداشتگاه می بوده ،
آقای دادستان : طبق قانون متهم میتواند با خانواده ، وکیل یا مقامات قضائی ذیربط ارتباط داشته و یا مکاتبه کند . ولی متاسفانه هنوز در انفرادی بسر میبرم . ممنوع الملاقات و تلفن با خانواده میباشم اجازه ی تماس با وکیل را ندارم . ممنوع المطالعه می باشم و هر آنچه حق طبیعی یک انسان است از آن محروم میباشم تنها اجازه خوردن غذرا داشته و چند بار دستشوئی رفتن در روز . این در حالی است پرونده من در مرحله تحقیقات نمی باشد و حتی در بازدیدی که شما در روز 19/7/86 از بازداشتگاه داشتید اجازه ی حرف زدن با شما را به ما ندادند و شما را ندیدیم.
گویا در بازداشتگاه امنیتی سنندج قانون ، از ما تنهاتر ، مظلومتر و بی کس تر لای پوشه ها گرد و خاک میخورد.
صفحه دوم سند :
آقای دادستان ، ایران کشوری است متشکل از ملل و اقوام مختلف و قانون برای همه یکسان است . قانون ، ترک ، کرد ، عرب و فارس را با یک تعرف شهروند و ایرانی میشناسد اما متاسفانه در اینجا در جواب اعتراض های من به موارد نقض قانون و اذیت و آزار جسمی و کتک کاری ، مسئول محترم بازداشتگاه اعلام میکند که قانون تهران با کردستان فرق دارد!! این درحالیست که رئیس جمهور پیشین اعلام میکند : که هیچ کس حق ندارد از کردها خود را ایرانی تر بداند . اما در عمل و در بازداشتگاه اطلاعات سنندج گویا قانون و ایرانی بودن تعاریف دیگری دارد.
نگرانی من نه از ماهها حبس غیرقانونی در انفرادی است . بلکه اگر معیار برخورد با متهم قانون است و در دادگاه نیز طق قانون محاکمه میشود . این خواست زیادی نیست که با ما بر اساس قانون و مانند یک انسان برخورد شود . توهین و شکنجه جسمی و روحی در قانون و تعالیم اسلام جایی ندارد . آنچه در بازداشتگاه امنیتی اطلاعات سنندج به چشم میخورد غرض ورزی و اعمال سلیقه های شخصی می باشد ، که در نهایت تاثیر منفی بر متهم و جامعه خواهد داشت . اینگونه برخوردهای خشونت آمیز و بدور از هرگونه قانونی ، جایی در دنیای امروز ندارد.
آقای دادستان :
ضمن تقاضای رسیدگی و برخورد قانونی با وضعیت بازداشتگاه سنندج امیدوارم از این بعد شاهد اعمال غیر قانونی در بازداشتگاه نباشیم. دیگر متهمی مجبور نشود برای مکاتبه با شما برروی "سفره نانش" نامه بنویسد . در پایان باردیگر یادآور میشوم . چون طبق قانون و موازین شرع اسلام هرگونه شکنجه ممنوع بوده و شکنجه پایمال کردن ارزشهای والای انسانی میباشد پیگیری وضعیت خود و شکایت از مسببین شکنجه خود را حق مسلم و قانونی خود میدانم و هرگونه مسئولیت در مشکلات جسمی و به خطر افتادن سلامتم را بازداشتگاه اطلاعات و کسانی که از وضعیتم اطلاع یافته اند میدانم . در صورت ادامه ی فشارها و اذیت و آزارهای جسمی و روحی هر اقدامی را در جهت رسوا کردن قانون شکنان و ناقضان حقوق بشر حق طبیعی خود میدانم .

فرزاد کمانگر – بازداشتگاه امنیتی اطلاعات سنندج
راهرو دوم – سلول چهارم

Friday, March 07, 2008

Wednesday, January 30, 2008


پاسخ به پرونده­سازی­های يک مفتش فرهنگی

... و حال آن‌که چون فضيلت و دانش و آزادی‌خواهی، يعنی خصالی که حس کينه‌توزیِ مرگبارِ مفتشان عقايد را برمی‌انگيزد، نابود شود، جامعه در ننگين‌ترين احوالِ نادانی و تباهی و بندگی باقی می‌ماند.

- ديويد هيوم

در شماره‌ 28 مجله‌ی «شهروند امروز» (یک‌شنبه 18 آذر 1386) مطلبی آمده است از محمد قوچانی زیر عنوان «زوال رهبری روشنفکری ادبی» که سراسر حاوی افترا، پاپوش‌دوزی، پرونده‌سازی و به خیال خام نویسنده، دوبه‌هم‌زنی و تفتین در میان اعضای کانون نویسندگان ایران است. هجوم به کانون نویسندگان ایران، یگانه نهاد مستقل نویسندگان آزاداندیش و استبدادستیز طی چهل سال گذشته، مطلب تازه‌ای نیست. در این چهل سال، ارکستر هماهنگ ساواک، «کیهان»، «هم‌میهن»، «شرق»، «گفتگو»، پادوهای امنیتی و تلویزیون‌های درون و برون مرزی تا توانسته‌اند نوشته‌اند، گرفته‌اند، بسته‌اند، به زندان انداخته‌اند و سرانجام وقتی با این همه تیغ‌شان نبریده است، کشته‌اند، اما هرگز نتوانسته‌اند کانون را خاموش کنند.



ظاهراً بهانه‌ی فحاشی‌های نویسنده این است که چرا کانون چهل روز پس از درگذشت «شاعری جوانمرگ» در مرگ او تسلیتی ننوشته و هماهنگ با صدا و سیما، روزنامه‌های حکیم فرموده و «بیلبوردهای شهرداری تهران» از او تجلیل نکرده است. سپس مرقوم فرموده‌اند که «شاعری که نه کارمند اداره‌ی سانسور بود و نه پادوی حجره‌ی بازار و بسی بیش از دو کتاب نوشته و سروده بود و این یعنی همه‌ی شرایطی که براساس آن شاعران و نویسندگان می‌توانند به عضویت کانون نویسندگان ایران درآیند.... آیا اصولاً ایران، کانونی به نام نویسندگان دارد؟ یا در اثر جبر زمان و جور زمانه اثری از کانون نمانده؟ که شاعران و نویسندگان جوانمرگ شده را باید به جای بیانیه‌های کانون در بیلبوردهای شهرداری تهران جست؟» (تاکید از ماست). می‌نویسیم خیر، غلط به عرض‌تان رسانده‌اند، «همه‌ی شرایط» عضویت در کانون نویسندگان ایران تنها داشتن دو کتاب و کارمند اداره‌ی سانسور نبودن نیست که در آن صورت هر میرزابنویس پشت ساختمان دادگستری یا فلان اندیکاتورنویس سازمان امنیت یا بهمان پادوی حجره‌ی بازار هم به صرف داشتن دو کتاب به خود جرئت می‌داد که از کانون درخواست عضویت کند. عضویت در کانون در وهله‌ی نخست مستلزم پذیرش منشور و اساس‌نامة کانون، سندهای مسلم آزادی‌خواهی کانون و کانونیان، نداشتن پیشینه‌ی سرکوب و حذف فرهنگی و بالاتر از همه اراده‌ی درافتادن با سانسور و سرکوب است. کانون از آغاز تولد خود هرگز جمع جبری مشتی نویسنده و شاعر و مترجمی نبوده است که برای گرفتن کوپن ارزاق، زمین و وام مسکن و گدایی از درگاه قدرت گرد هم آمده باشند. کانون هم از آغاز تنفس‌گاه آزاد همه کسانی بوده است که معتقد بوده‌اند «هنگامی که مقابله با موانع نوشتن و اندیشیدن از توان و امکان فردی ما فراتر می‌رود، ناچاریم به صورت جمعی- صنفی با آن روبه‌رو شویم، یعنی برای تحقق آزادی اندیشه و بیان و نشر و مبارزه با سانسور، به شکل جمعی بکوشیم. به همین دلیل معتقدیم حضور جمعی ما، با هدف تشکل صنفی نویسندگان ایران متضمن استقلال فردی ماست» (به نقل از متن 134 نویسنده- تاکید از ماست). وانگهی، در اصل نخست منشور کانون نویسندگان ایران آمده است: «آزادی اندیشه و بیان و نشر در همه‌ی عرصه‌های حیات فردی و اجتماعی بی هیچ حصر و استثنا حق همگان است. این حق در انحصار هیچ فرد، گروه یا نهادی نیست و هیچ کس را نمی‌توان از آن محروم کرد». به یاد نداریم که «شاعر» مورد نظر نویسنده‌ی «شهروند امروز» (و شاعران و نویسندگانی از این دست) حتی یک دم به این اصول اندیشیده باشد. به یاد نداریم که در قتل تبه‌کارانه‌ی آن دو جوانمرگ ديگر، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، کوچک‌ترین نشانه‌ای از دریغ و اندوه و اعتراض از خود بروز داده باشد. به یادم نداریم که حتی یک‌بار (فقط یک‌بار) در مذمت سانسور (چه رسد به مبارزه با سرکوب بی‌وقفه‌ی دگراندیشان) چیزی گفته باشد. ولی از اهتمام ایشان در تاسیس «حوزه‌ی هنری» بی‌اطلاع نیستیم. تعارف نداریم، باید اسماعیل خویی‌ها و غلامحسین ساعدی‌ها و ده‌ها و صدها شاعر و نویسنده‌ی برجسته دیگر راه تبعید در پیش می‌گرفتند، براهنی‌ها و صدها و بلکه هزاران استاد دیگر از دانشگاه‌ها اخراج می‌شدند تا امثال ایشان در یکی از معتبرترین دانشگاه‌های کشور بر کرسی استادی تکیه بزنند. تازه مگر کانون «سازمان وفیات الاعیان» است که خود را موظف بداند در مرگ هر قلم‌به‌دستی عَلَم و کُتل راه بیندازد و نوحه‌سرایی کند؟ هفت هشت کانال تلویزیونی و ده‌ها ایستگاه رادیویی، بسیج سراسری دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی در بزرگ‌داشت ایشان بس نبود؟ یکی را به عرش می‌رسانند ولی سنگِ ‌مزار شاعر بزرگ آزاده‌ای را که به گفته‌ی یکی از نویسندگان همین شماره‌ی «شهروند امروز» بزرگ‌ترین شاعر پس از حافظ است، برای سومین بار می‌شکنند و از احدی صدایی درنمی‌آید. راستی، نویسنده از خود نمی‌پرسد که اگر شاملو شاعر کانون است کانون را با «شاعر بیلبوردهای شهرداری تهران» چه کار؟



از همین جاست که نویسنده در دنباله‌ی مقاله نویسندگان ایران را به دو دسته ی «چپ و راست ادبی» تقسیم می‌کند و بعد نتیجه می‌گیرد که «کانون، کانون همه‌ی نویسندگان ایران نیست و ایدئولوژی نه تنها حکومت که اپوزيسیون و نه فقط سیاستمداران که روشنفکران را هم دربرگرفته و رها نمی‌کند». آيا کانون ایدئولوژیک است چون در مرگ شاعری تسلیت نگفته است که تا مغز استخوان ایدئولوژیک بود؟ آيا کانون ایدئولوژیک است چون نمی‌خواهد مرکز نویسندگان و شاعران اجاره‌ای باشد که خط امانی از عالم بالا دارند و در هر ورق‌پاره و مجله و انجمن و نهادی سردرپی شکار چپ و آزادی‌خواه و لائیک می‌گذارند؟ چون نمی‌خواهند با گردن نهادن به این تصدیق بلاتصور که «فرهنگ اکثریت جامعه دینی» است به یوغ سانسور و بندگی گردن بگذارند؟ چون نمی‌خواهند در جنگ حیدری و نعمتی مافیاهای قدرت طرف یکی را بگیرند؟



نویسنده سپس می‌نویسد: «شاید گمان شود که کانون به دلیل وسعت مشرب ایدئولوژیک خود و این‌که اصل آزادی عقیده را پذیرفته بود نمی‌خواست و نمی‌توانست نهادی پیرو یک ایدئولوژی دینی باشد، اما واقعیت این است که کانون همواره نهادی کاملاً ایدئولوژیک بوده است که حتی روشنفکران راست‌‌گرایی مانند اسماعیل جمشیدی یا داریوش شایگان ... در آن جایی نداشتند». اولاً آقای اسماعیل جمشیدی و نیز آقای چنگیز پهلوان (که نویسنده در جایی دیگر او را از شمول اعضای کانون بیرون گذاشته‌است) هر دو عضو کانون‌اند و از سال 1377 در تمام مجامع عمومی کانون نویسندگان ایران شرکت داشته‌اند. ثانیاً به یاد نداریم که آقای داریوش شایگان درخواست عضویت کرده باشند و ما از پذیرش ایشان امتناع کرده باشیم. ثالثاً، بنای کار ما درکانون تقسیم نویسندگان به «چپ» و «راست» و «ليبرال»، مسلمان و غیر مسلمان و بهايی و کليمی، مسيحی و زرتشتی نیست، بلکه چنان که گفتیم، ملاکِ ما از يک سو، درجه‌ی پایبندی نویسنده به اصلِ آزادی و پذیرش و امضای منشور کانون و از سوی ديگر، پرهيز از سر سپردگی به قطب‌های قدرت و بی‌اعتنایی و عناد با آزادی‌های اساسی مردم است. رابعاً، نویسندگان آزادند که برای دفاع از آزادی اندیشه و بیان و نشر به کانون بپیوندند یا نپیوندند؛ اگر نویسنده‌ای نمی‌خواهد با کانونیان همراه شود، بی‌گمان دلیل آن لزوماً فقط مخالفت با هدف‌های آزادی‌خواهانه‌ی کانون نیست. شاید مقتضیات شخصی خود را در نظر می‌گیرد؛ شاید دغدغه‌ی آزادی ندارد؛ شاید گمان دارد که می‌تواند با وسایل شخصی به هدف‌های خود برسد؛ و شاید صاف و ساده نمی‌خواهد سری را که درد نمی‌کند دستمال ببندد. وانگهی، می‌پرسیم نویسنده برای برچسب «کانون همواره نهادی کاملاً ایدئولوژیک بوده است» چه برهانی دارد؟ اگر کانون همواره ایدئولوژیک بوده است پس تکلیف آن چند استثنای مورد نظر ایشان، که تقریباً همگی از اعضای بنیادگذار و فعال کانون‌اند چه می‌شود؟ چرا این استثناها (که عمر برخی از آن‌ها از هشتاد برگذشته است) تا همین امروز عضو و همراه کانون‌اند؟ تازه، چه‌گونه می­توان به کانونی اتهام ایدئولوژیک بودن زد که در آن هم آل­احمد عضو است و هم به­آذین، هم رحمت‌اله مقدم­مراغه­ای و هم سعید سلطانپور، هم شیخ­مصطفی رهنما(نويسنده­ی معمِم) و هم کبری سعیدی (شهرزاد- بازیگر سینما)، هم یداله رؤیایی و هم احمد شاملو، هم احمدرضا احمدی و هم اسماعیل خویی، هم باقر پرهام و هم علی‌اشرف درویشیان، هم احمد محمود و هم اسلام کاظميه، هم علی­اصغر حاج­سيدجوادی و هم سیمین بهبهانی، هم اخوان ثالث و هم بهرام بیضایی، هم دولت­آبادی و هم جواد مجابی، هم هوشنگ گلشيری و هم حسن حسام، هم محمدعلی سپانلو و هم غفار حسينی، هم م.آزرم و هم م.آزاد، هم صفدر تقی­زاده و هم نجف دریابندری، هم شیرین عبادی و هم محمدجعفر پوينده، هم مهرانگیز کار و هم محمد مختاری و در یک کلام برجسته‌ترین شاعران، نمایشنامه‌نویسان، منتقدان، مترجمان و مقاله‌نویسانی که در این صد سال اخیر قدم به عرصه‌ی ادب و هنر کشور نهاده‌اند. و تازه دست از رَعونت برنمی‌دارید، و به اشارت، در چند شماره‌ی بعدی «شهروند امروز» می‌روید فلان نویسنده‌ی فراموش شده را از بایگانی تاریخ بیرون می‌کشید که چرا عضو کانون نویسندگان ایران نبوده است؟ باز بگذارید تعارف را کنار بگذاریم و خیال‌تان را آسوده کنیم. در رژیم گذشته، هم‌پیالگی با شاه و دربار و هویدا، و در روزگار ما نزدیکی به مافیاهای قدرت، با عضویت در کانون تعارض ذاتی دارد.



در بخش دیگری مفتش­وار می‌نویسيد: «سعید سلطانپور عضو سازمان اقلیت بود و می‌خواست کانون را به آن سمت بکشاند». می‌دانیم که درباره‌ی پرونده‌ی زنده‌یاد سعید سلطانپور، جان باخته‌ی راه آزادی، تاکنون هیچ سندی منتشر نشده است. زنده‌یاد سعید در سال 1360 و پیش از درگیری‌های 30 خرداد این سال، در شب عروسی‌اش دستگیر و و دو ماه و اندی بعد بی‌هیچ محاکمه‌ای اعدام شد. تاکنون هیچ مقام رسمی درباره‌ی اعدام او سخنی نگفته است مگر مبلغان برنامه‌ی «هویت» و زمینه‌سازان سرکوب فرهنگی از قماش نویسنده‌ی «شهروند امروز»؛ وانگهی، گیریم سعید عضو «اقلیت» بود، آیا باید اعدام می‌شد؟ در کدام دادگاه، به کدامین گناه و با کدام وکیل مدافع و هیئت منصفه و مطابق کدام کیفرخواست؟ تازه به نویسنده‌ی «لیبرال» و «غیر ایدئولوژیک» «شهروند امروز» چه مربوط که درسایه‌ی مافیای آدمخواران، در این فاجعه‌ی دردناک، با هلهله و شادمانی دلقکی که در تنگی عرصه بر پهلوانان به وسط معرکه پریده است، عربده می‌کشد و نفس‌کش می‌طلبد؟



از افاضات دیگر نویسنده‌ی مقاله این که: «کانون به محض ظهور نسل جدید روشنفکران و نویسندگان مانند سیدجواد طباطبایی، بابک احمدی، عبدالکریم سروش که اندیشه‌هایی غیر از چپ سنتی داشتند موقعيت خود را از دست داد و با تغییر ایدئولوژی جهانی چپ از چپ‌گرایی به لیبرالیسم عرصه‌ی عمومی را به روشنفکران جدید واگذار کرد ...». اولاً عرصه ی عمومی بنکداری حاجی‌روغنی نیست که بتوان سرقفلی آن را به هر فرصت­طلبِ از گَردِ راه رسیده‌ای «واگذار کرد». ثانیاً آیا باور کنیم که نویسنده‌ی مقاله متوجه این ساده‌ترین غلط منطقی نیست که اگر کانون «عرصه‌ی عمومی» را به روشنفکران نوظهور «لیبرال» واگذار کرده است، پس چرا از کانون می‌خواهد که چیزی هم در مرگ آن «شاعر جوانمرگ» بنویسد. می‌پرسیم چرا از این پهلوانان نوظهور عرصه‌ی عمومی نمی‌خواهید از «شاعر جوانمرگ» تجلیل و تبجيل کنند، عرصه که واگذار شده!



می‌نویسید «ایدئولوژی زدایی از کانون کار سترگی بود که از عهده‌ی نویسندگان آزاداندیشی مانند باقر پرهام و هوشنگ گلشیری (که در فاصله‌ی سال 77 تا 79 رهبری کانون را برعهده گرفت و سعی کرد از خاکستر قتل‌های زنجیره‌ای کانون را احیا کند) برنیامد و کانون در چنبره‌ی ایدئولوژی چپ فرو رفته است ... » می‌پرسیم کدام کار ایدئولوژی زدایی؟ یقین است که جفایی بالاتر از این نیست که زنده یاد هوشنگ گلشیری را به "کیش خود پنداشت" و متهم کرد که می‌خواست از اعضای کانون مغزشویی کند و – لابد به‌زعم ایشان- آن را دودستی تقدیم یکی از دو قطب قدرت کند؛ گلشیری تا زنده بود از تعقیب و تعذیب نیروهای امنیتی آزار دید، تهدید به مرگ شد ولی تا دم مرگ یک گام به واپس نگذاشت. گلشیری هیچ‌گاه‌ رهبری کانون را به عهده نگرفت. در این چهل سال رهبری کانون همیشه جمعی بوده و در دور سوم فعالیت‌های کانون، گلشیری، هنگامی که به دبیری هیئت رهبری کانون برگزیده می‌شد، یک نفر در کنار 9 عضو دیگر هیئت دبیران بود. ولی، به قول شاملوی بزرگ، ظاهراً در «کله های سنگیِ» مفتشان فرهنگی، رهبری همیشه باید یگانه، «کاریزماتیک» و قَدَر قدرت باشد. از این جاست که عریضه‌نویس «شهروند امروز» می‌نویسد: «جلال آل­احمد بهترین رهبر کانون بود» و سپس می‌افزاید: «کانون تحت تاثیر شخصیت کاریزماتیک آل­احمد بوده است». ولی تاریخ، رفتار اجتماعی کانونیان و اسناد تاریخی کانون گواه روشن این واقعیت است که کانون هیچ‌گاه به رهبری فردی و به‌ویژه از نوع «شخصیت کاریزماتیک» آن هیچ اعتقادی نداشته است؛ آل_احمد فقط یکی از 9 نفری بود که اولین بیانیه‌ی هیئت موسس سال 1347 را منتشر کردند. راست این است که کسانی که به آزادی اندیشه و بیان و قلم باور دارند و خود را دشمن سانسور و خودکامگی می‌دانند هرگز گردن به یوغ رهبری کاریزماتیک نمی‌گذارند. نویسنده‌ی آزاده‌ای که در کشاکش آزادی و خودکامگی بهای آزادی را با گلوی به طناب و ریسمان تافته‌ی خود می‌پردازد، چه نسبتی با تفکر شبان- رمگی دارد؟ نفس کانونی بودن و کانونی زیستن یعنی ستیز همیشگی با بت‌تراشی و عَلَم کردن چهره‌های جعلی فرهمند و دسترس ناپذیر. نه گلشیری و نه آل احمد، که در همه‌ی عمر با قدرت سر ستیز و آویز داشتند، هرگز از آن قماش قلم به مزدانی نبودند که عریضه‌نویس «شهروند امروز» می‌خواهد.



به خلاف نظر نویسنده‌ی «شهروند امروز» ، کانون هرگز آزادی‌های فردی را از آزادی‌های اجتماعی جدا نمی‌داند. در نخستین بیانیه‌ی کانون آمده است: «آزادی اندیشه و بیان تحمیل نیست، ضرورت است- ضرورت رشد آینده‌ی فرد و اجتماع». اگر کانون خلاقیت فردی را از پیشرفت اجتماعی جدا می‌کرد و باور داشت که به خیال نویسنده‌ی «شهروند امروز»: «هنر تنها محصول روح جمعی است» دیگر در بیانیه‌ی 134 نویسنده(«ما نویسنده‌ایم») نمی‌آورد که : «حضور جمعی ما، با هدف تشکل صنفی نویسندگان متضمن استقلال فردی ماست. زیرا نویسنده در چگونگی خلق اثر، نقد و تحلیل آثار دیگران باید آزاد باشد. هماهنگی و همراهی او در مسایل مشترک اهل قلم به معنای مسئولیت او در برابر مسائل فردی ایشان نیست. هم‌چنان که مسئولیت اعمال و افکار شخصی یا سیاسی یا اجتماعی هر فرد برعهده‌ی خود اوست».



نویسنده مقاله در مقام بازجو، قاضی و شاکی توامان برآمده و اضافه می‌کند که: «کانون هیچ‌گاه به اساس‌نامه‌ی خودش تن نداده است» و نمی‌گوید که کانون به کدام بخش یا بند اساس‌نامه‌ی «خودش تن نداده است» ولی از فحوای کلام او برمی‌آید که به نظر ایشان کانون ادبیات را سیاسی می خواهد و از آزادی بیان و قلم و اندیشه و نشر بی‌هیچ حصر و استثنا دفاع می‌کند، یا «در حالی که جامعه‌ مذهبی است کانون بر لائیک بودن اصرار دارد». نویسنده در سراسر کیفرخواست خود می‌کوشد ثابت کند که ادبیات و هنر باید پای خود را از سیاست بیرون بکشد، به قتل‌های سیاسی کاری نداشته باشد، به سرکوب آزادی های اساسی مردم بی‌اعتنا باشد، و کاری به‌ کار تعطیلی مطبوعات، توقیف کتاب‌ها و بازداشت و آزار دانشجویان آزادی‌خواه نداشته باشد و درعوض به شیوه‌ی روشنفکران باب طبع ایشان از «راتبه»ی قدرت برخوردار شود. چنان که گذشت، نویسنده به‌ شیوه‌ی بازجویان حرفه­ای، نویسندگان عضو کانون را تنها به ملاک عقاید سیاسی‌شان می‌سنجد و بساط تفتیش عقاید به راه می‌اندازد و عده‌ای را توده‌ای، عده‌ای را فدایی، گروهی را راه کارگری و دسته‌ای دیگر را نیروی سومی می­نامد و مشتی وامانده را بر صدر می‌نشاند و تازه پر رویی را به جایی می‌رساند که این جماعت را لایق پشتیبانی کانون می‌داند. ولی کانون در نویسندگان همواره به چشم نویسنده نگریسته است. همه‌ی بیانیه‌ها و اسناد کانون گواه روشن اين مدعا است. مفاد متن 134 نویسنده («ما نویسنده‌ایم») بر همین پایه استوار است که نویسنده را باید به عنوان نویسنده شناخت و تعلقات گروهی و حزبی هر نویسنده امری است که تنها به خود او مربوط است. کانون سرسپردگان به قدرت و عوامل سرکوب و حذف فرهنگی را نویسنده و شاعر مستقل نمی‌داند و اساساً تمکين به وضع موجود را مغایر رشد آزادانه‌ی اندیشه می‌داند، در بیانیه‌ها و اسناد خود بر آن تاکید ورزیده و خود همواره به اين اصول عمل کرده است. گواه روشن ما خشم لجام گسیخته و دیوانه‌وار شماست. بی‌گمان پای‌بندی به اصل آزادی بیان و اندیشه سبب نمی‌شود که کانونیان «مکانی در آفتابِ» قدرت بیابند. ولی چه باک که ، به قول «فروغ»، هر چیز بهایی دارد. کانونیان در این چهل سال به جای تکیه بر قدرت­های حاکم، به نیروی بی‌کران معنوی و هوشمندی خود پشت­گرم بودند. نفسِ گردن نگذاشتن به حکم قدرت، چهل سال استقلال کانون نویسندگان ایران را تضمین کرده است.



سرانجام، نویسنده‌ی «شهروند امروز» متن «134 نویسنده» را آغاز پایان کانون می‌داند؛ راستی چرا؟ چون واکنش تند حاکمیت به نامه‌ی «134 نویسنده»، قتل‌های سیاسی پاییز 1377، موسوم به قتل‌های زنجیره‌ای را در پی داشت؟ چون عریضه‌نویس «شهروند امروز» کار نیروهای امنیتی را ناتمام می‌داند و در این میان هیچ تقصیری را متوجه آمران و عاملان این قتل‌ها و ده قتل دیگر نمی‌داند. و تازه با تبختر حکم می‌دهد که «کانون هرگز نهادی مدنی» نبوده است؟ گمان نداریم که هیچ خواننده‌ی هشیار و آگاه این سطور متوجه نباشد که ترجمه‌ی معنای واقعی پرونده‌سازی‌های نویسنده‌ی «شهروند امروز» مهدورالدم شمردن نویسندگان مستقل و ناوابسته به قدرت است.



اما برخلاف نظر مفتش «شهروند امروز» متن تاریخی و ماندگار «134 نویسنده» نه آغاز پایان کانون نویسندگان ایران که به راستی آغاز تولدی دیگر، درخششی در شب دیجور نیروهای تاریکی و جهل و خرافه و تباهی بود که قاتلان را رسوای عام و خاص کرد و متن «ما نویسنده‌ایم» را به سند تاریخی آزادگی نویسنده‌ی ایرانی مبدل ساخت.



هنگامی که به منشور، اساس‌نامه، اسناد بنیادی خود و بالاتر از همه به اصل آزادی وفادار بماند و تن به «مصلحت روز» و تمکین به قدرت‌های حاکم زمانه ندهد، هم‌چون یگانه تشکل مستقل نویسندگان مدافع آزادی بیان و قلم و اندیشه و نشر دردل مردم و روشنفکران مستقل جای دارد.



این بحث از نظر ما پایان یافته است و از این پس وقت و کاغذ را صرف پاسخ‌گویی به پرونده‌سازی‌های مفتش‌های فرهنگی نمی‌کنیم، که در خانه اگر کس است يک حرف بس است زیرا به قول هميشه "بامداد" ما:

کتابِ رسالت ما محبت است و زیبایی است

تا بلبل‌های بوسه

بر شاخ ارغوان بسرایند

شوربختان را اینک فرجام

بردگان را آزاد و

نومیدان را امیدوار خواسته‌ایم

تا تبار یزدانی انسان

سلطنت جاویدانش را

بر قلمرو خاک

برویاند



کتابِ رسالت ما محبت است و زیبایی است

تا زهدان خاک

از تخمه‌ی کین

بار نبندد.



روابط عمومی کانون نویسندگان ایران

دی 1386

Thursday, January 03, 2008

عمادالدين باقي نبايد در زندان بماند


گزارشگران بدون مرز نگراني عميق خود را از وضعيت سلامت عمادالدين باقي روزنامه نگار و مدافع حقوق بشر اعلام مي کند. وی در تاريخ ٥ دی ماه بر اثر ناراحتي قلبي و عصبي به بيمارستان منتقل شد و روز بعد مجددا به زندان اوين بازگردانده شد.

گزارشگران بدون مرز در اين باره اعلام مي کند "وضعيت نگاهداری عمادالدين باقي غير قابل قبول است. وی بيش از دو ماه در سلول انفرادی و در شرايط نامساعدی نگاهداری شده است. با توجه به وضعيت جسمي ايشان که در مدت بازداشت رو به وخامت گذاشته اشت و دو حمله قلبي نشان اين وخامت است، باور کردني نيست که عمادالدين باقي از بيمارستان دوباره به زندان انتقال يابد."

عمادالدين باقي در پي دو حمله قلبي در تاريخ ٥ دی ماه از زندان اوين به بيمارستان قمر بني هاشم تهران انتقال يافت. خانواده و وکيل ايشان بعد از ٢٤ ساعت بي خبری و نگراني بالاخره در روز پنجشنبه توانستند با ايشان ملاقات کنند. صالح نيکبخت وکيل عمادالدين باقي به گزارشگران بدون مرز اعلام کرد که : " علت اصلي حملات عصبي و قلبي مجموعه فشار های عصبي ست که در طي مدت بازداشت و بازجويي و فضای بند ٢٠٩ بر ايشان وارد آمده است." آقای نيکبخت با تاکيد بر اقدام به موقع مقامات زندان برای نجات جان موکل اش اما معتقد است که " بروز مشکل و يا حمله ای ديگر برای آقای باقي مي تواند خطرناک تر باشد." عماالدين باقي در شبانگاه ٦ دی ماه مجددا به زندان اوين اما به بند عمومي ٣٥٠ انتقال يافته است.

عمادالدين باقي، سردبير روزنامه های توقيف شده ی فتح و جمهوريت، رئيس انجمن دفاع از حقوق زندانيان و مدافع پيگير لغو مجازات اعدام در ايران از تاريخ ٢٢ مهرماه در زندان بسر ميبرد. وی از خرداد ١٣٧٩تا بهمن ١٣٨١ را نيز در زندان بسر برد و پس از آزادی از زندان با نوشتن مقالاتي در دفاع از آزادی بيان و تشکيل انجمن دفاع از حقوق زندانيان، فعاليت های خود را در دفاع از حقوق بشر در ايران دنبال کرد، اما بطور مداوم تحت فشار مقامات قضايي و امنيتي ايران قرار داشت. وی در سال ٢٠٠٥ نشان حقوق بشر را به پاس مساعدت های بشر دوستانه اش از کميسيون ملي حقوق بشر فرانسه را دريافت کرده بود.

از سوی ديگر اجلال قوامي روزنامه نگار هفته‌‏نامه توقيف شده ی پيام مردم کردستان از تاريخ ٥ دی ماه به مرخصي استعلاجي آمده است. اين روزنامه نگار در سال ٨٤ و در زندان مبتلا به عفونت چشم شد که درطي مدت بازداشت اخير بيماريش تشديد شده بود.. اجلال قوامي در ١۹ خرداد ماه از سوی شعبه‌ی اول دادگاه انقلاب سنندج، به سه سال زندان محکوم شد و در تاريخ ١٨ تيرماه پس از احضار به دادگاه دستگير و روانه زندان شد.

Tuesday, January 01, 2008

موج جدید احضاربه کمیته ی انضباطی

دوارنیوز: موج جدید احضاربه کمیته ی انضباطی و تهدید دانشجویان دانشگاه علامه پس از پایان کلاسهای درس و آغاز فرجه های تحصیلی آغاز شد.

مهدیه گلرو، علیرضا موسوی، امیر یعقوبعلی، نگین فرازمند، عسل اخوان، کوروش جنتی، شیما فرزاد منش به کمیته انضباطی احضار شده ند.

لازم به ذکر است مهدیه گلرو، امیر یعقویعلی، نگین فرازمند، عسل اخوان و شیما فرزاد منش ترم گذشته تعلیق و ممنوع الورود بوده و دوره ی محرومیت خود را سپری کرده اند. همچنین علیرضا موسوی که پیش از این به دو ترم محرومیت از تحصیل محکوم شده بود و تاکنون نیمی از آن را سپری کرده به کمیته انضباطی احضار شده است.خبر ها حاکی از آن است که کوروش جنتی نیز که هفته گذشته حکم یک ترم تعلیق خود را دریافت کرده است جزء احضار شده گان است.

سعید فیض الله زاده نیز که دوران تعلیقش به پایان رسیده است همچنان اجازه ورود به دانشگاه و انتخاب واحد را ندارد. مسئولین دانشگاه هیچ جواب قانع کننده ای برای اقدام خود نداده اند و هیچ حکم یا ابلاغیه به وی ارائه نشده است.

همچنین سلیمان محمدی دانشجوی دانشگاه علامه نیز ازسوی کمیته انضباطی به دو ترم تعلیق از تحصیل با احتساب سنوات محکوم شده است.

مهدیه گلرو نایب دبیر انجمن منتخب علامه که امروز(سه شنبه) در جلسه کمیته انضباطی شرکت کرده است اتهامات وارده به خود از سوی کمیته انضباطی را بدین شرح اعلام کرد: ایجاد اخلال و وقفه در برنامه آموزشی دانشگاه، ایجاد بلوا و آشوب، تشویش اذهان عمومی،توهین و هتک حرمت به حراست دانشگاه،توهین و هتک حرمت به مسئولین دانشگاه،توهین و هتک حرمت به مسئولین نظام و رهبری و برنامه ریزی تجمعات غیرقانونی در داخل و خارج از دانشگاه. گلرو با اشاره به ممانعت از انتخاب واحد وی در ترم جدید گفت: با وجود اینکه بر طبق منشور حقوق دانشجویی پس از اتمام دوران 2 ترم تعلیق از تحصیل بنده قانونا حق انتخاب واحد در ترم جدید را داشته ام، اجازه ورود به دانشگاه حتی برای دریافت احضاریه جدید کمیته انضباطی را نیافتم به گونه ای که نامه احضاریه را به نگهبانی دانشگاه آورده و در آنجا به من تسلیم کردند.

همچنین عسل اخوان یکی دیگر از دانشجویان دانشگاه علامه که امروز(سه شنبه) در جلسه کمیته انضباطی شرکت کرده است اتهامات وارده به خود را: حضور در تجمع غیرقانونی،رهبری و هدایت دانشجویان در تجمعات غیرقانونی،شعارگویی و توهین به مسئولین نظام و دانشگاه،اخلال و ایجاد وقفه در برنامه و نظم دانشگاه،ایجاد بلوا و آشوب و تشویش اذهان عمومی،نشر اکاذیب و توهین و هتک حرمت مسئولین دانشگاه و شرکت در تجمع غیرقانونی در دانشگاه پلی تکنیک و درگیری با نگهبانان این دانشگاه عنوان کرد.

Monday, December 31, 2007

سال نو میلادی مبارک..... فردا پیروزی ازان ماست... زنده باد آزادی

دستور سرکوب را شخص رئیس جمهور صادر کرده است

خبرگزاری ایسنا: رييس پليس امنيت اخلاقي نیروی انتظامی با اشاره به برخي انتقادات گفت در صورت نياز، اسناد هماهنگي‌هاي طرح ارتقاءامنيت اجتماعي را بزودي منتشر مي‌كنيم.

سردار اشتري، رييس پليس امنيت نيروي انتظامي در اين خصوص گفت: اگر بخواهيم برخي انتقادات از اين طرح را حمل بر صحت بدانيم، بايد آن را ناشي از بي‌اطلاعي بدانيم؛ وگرنه طرح جامع عفاف در عالي‌ترين مراجع قانوني از جمله شورايعالي انقلاب فرهنگي به تصويب رسيده و از سوي شخص رييس محترم جمهور براي اجرا به ناجا ابلاغ شده است.

وي افزود: در صورتي كه نياز به انتشار اسناد و اطلاعات مربوط به اين هماهنگي‌ها باشد، بزودي اين كار صورت خواهد گرفت تا همه بدانند تفاوت مواضع علني با آنچه در جلسات و مكاتبات اظهار مي‌شود تا چه اندازه است.

رييس پليس امنيت نيروي انتظامي همچنين تأكيد كرد:نیروی انتظامی تنها ضابط و مجري قانون است و در اين زمينه سياست گذاري نمي‌كند. طرح ارتقاء امنيت اجتماعي بر اساس وظايف قانوني و با هماهنگي كامل همه مراجع قضايي و اجرايي انجام شده و ادامه مي‌يابد.

وضوح چهره جمهوری اسلامی

وضوح چهره جمهوری اسلامی

ورود دو پاسدار جدید به شورایعالی امنیت رژیم

سعید جلیلی دبیر شورایعالی امنیت جمهوری اسلامی طی حکمی سید مهدی بخارایی زاده را به مدیریت امور سیاست خارجی این شورا منصوب کرد.

پیش تر اعلام شد پاسدار احمد خالدی به عنوان مدیر امور اقتصادی شورای عالی امنیت جمهوری اسلامی منصوب شده است.

پاسدار سید مهدی بخارایی زاده پیش از این به عنوان دبیر مرکز تحقیقات راهبردی دفاعی ستاد کل نیروهای مسلح، رئیس اداره ارتباطات علمی مراکز راهبردی سپاه و رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات نیروی زمینی و همچنین رئیس دانشکده علوم و فنون نیروی هوایی بوده است

توهم اسلامی

Sunday, December 30, 2007

تحت فشار قراردادن یک زندانی سیاسی برای تکذیب شکنجه

بنابه گزارشات رسیده فرزاد کمانگر فعال حقوق بشرو از اعضای کانون صنفی معلمان کردستان که در زندان گوهردشت کرج زندانی بود از یک هفته پیش به طور ناگهانی به بند مخوف 209 اوین منتقل گردید و طی روزهای اخیر تحت بازجوئیهای ممتد بازجویان وزارت اطلاعات قرار داشت.

از جمله سئوالهای که از او در حین بازجوئی میشد این بود که چرا از وضعیت 209 به بیرون گزارش دادی؟ چرا گفتی که شکنجه شدی ؟

بازجویان از او میخواهند بنویسد که هیچوقت تحت شکنجه قرار نگرفته است.

یکی از اهداف دیگر بازجویان از انتقال فرزاد کمانگر به بند 209 ممانعت از تماس با وکیلش بوده است. او امروز 9 دیماه به زندان گوهرداشت باز گردانده شد. به این زندانی سیاسی ابلاغ شده روز دوشنبه 10 دی ماه برای محاکمه در دادگاه انقلاب حاضر شود.

فرزاد کمانگر پیش تر در زندانهای پلیس امنیت کرمانشاه و زندان سنندج و بند 209 تحت شکنجه های وحشیانه قرار داشت. بازجویان وزارت اطلاعات اتهام همکاری با گروه پژاک را به او نسبت داده اند که فرزاد کمانگر این مسئله را قاطعانه رد کرده است.

گزارشها همچنین حاکیست در حال حاضر شرایط طاقت فرسائی در بند مخوف 209 حاکم کرده اند. بدلیل دستگیریهای گسترده، در سلولها چند برابر ظرفیتشان زندانی جا داده اند واز اطاقهای بازجوئی تقریبا به صورت شبانه روزی صداهای ناله و فریادهای زندانیان سیاسی که تحت شکنجه هستند به گوش می رسد.

بازجویان به عمد با باز گذاشتن درب اطاق بازجوئی سعی دارند صدای کسانی را که تحت شکنجه هستند به سایر سلولها برسد و از این شیوه برای شکنجۀ روحی علیه سایر زندانیانی که منتظر بازجوئی هستند و یا آنهائی که در سلولهای انفرادی بسر می برند، استفاده می کنند.

برای افزودن فشار بر زندانیان سیاسی چندین روز است که وسائل گرمائی را نیز در بند 209 قطع کرده اند.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران دستگیری و شکنجه وحشیانه را محکوم می کند و از تمامی سازمانهای حقوق بشری خواستار دخالت برای پایان دادن به دستگیری و شکنجه زندانیان سیاسی و آزادی تمامی زندانیان سیاسی است.

پرونده مديرمسوول هفته‌نامه "بوتك" در دادسراي ايلام

پرونده مديرمسوول هفته‌نامه "بوتك" در دادسراي ايلام

مديرمسوول هفته‌نامه "بوتك" با گستره توزيع در غرب كشور به اتهام افترا، توهين و تشويش اذهان عمومي، احضار و پس از تفهيم اتهام در دادسرا و صدور قرار بازداشت، به قيد ضمانت آزاد شد.
به گزارش خبرنگار حقوقي ايسنا، انورشكيب انصاري، مديرمسوول هفته‌نامه بوتك با شكايت برخي اشخاص حقيقي و حقوقي استان ايلام از جمله نماينده شهرستان‌هاي دهلران، آبدانان و دره‌شهر در مجلس شوراي اسلامي و فرمانداران دهلران و آبدانان و مشاور استاندار اسلام به شعبه‌ي سوم بازپرسي دادسراي ايلام، احضار و قرار بازداشت وي صادر شد.
مديرمسوول "بوتك" در حال حاضر به قيد ضمانت آزاد شده و پرونده نشريه همچنان در جريان است.

بی شرح

گزارش ماهانه (آذر ۱۳۸۶) در مورد نقض گسترده، مستمر و برنامه ریزی شده حقوق بشر در ایران

گزارش ماهانه (آذر ۱۳۸۶) در مورد نقض گسترده، مستمر و برنامه ریزی شده حقوق بشر در ایران


نهادهای مدافع حقوق بشر !

ایرانیان مدافع حقوق بشر !


در این گزارش بخش بسیار کوچکی از موارد نقض حقوق بشر در ایران را که توسط این شبکه گرد آوری شده است به اطلاع می رسانیم:

دانشجویان بازداشت:

۱۶ ـ انوشه آزاد فر دانشجوی دانشگاه تهران، بهروز کریمی زاده دانشجوی دانشگاه تهران، احسان آزاد فر، یاسر پیرحیاتی دانشجوی دانشگاه شاهد،بهزاد باقری دانشجوی دانشگاه تهران، علی کلایی دانشجوی دانشگاه آزاد، بابک پاشا جاوید دانشجوی دانشگاه امیر کبیر، الناز جمشیدی دانشجوی دانشگاه آزاد ، مهدی گرایلو دانشجوی دانشگاه تهران، سعید حبیبی عضو کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر، نادر احسنی دانشجوی دانشگاه مازندران، میلاد عزیزی دانشجوی دانشگاه تهران، میلاد معینی دانشجوی دانشگاه مازندران، اختای حسینی دانشجوی دانشگاه آزاد، بهرنگ زندی دانشجوی دانشگاه مازندران، آرش پاکزاد دانشجوی دانشگاه مازندران، حسن معارفی دانشجوی دانشگاه مازندران، کیوان امیر الیاسی دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف، محسن ثقفی دانشجوی دانشگاه امیر کبیر، محسن غمین دانشجوی دانشگاه امیر کبیر، نسیم سلطان بیگی دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی، روزبه صف شکن دانشجوی دانشگاه تهران، روزبهان امیری دانشجوی دانشگاه تهران، سارا خادمی دانشجوی دانشگاه مازندران، شوان مریخی دانشجوی دانشگاه مازندران، رضا عرب دانشجوی دانشگاه مازندران، آرمان رسول پور دانشجوی دانشگاه مازندران،حامد محمدی دانشجوی دانشگاه مازندران، امیر مهرزاد دانش آموز پیش دانشگاهی، علی سالم دانشجوی فارغ التحصیل دانشگاه امیر کبیر، نیما نحوی دانشجوی دانشگاه مازندران، هادی سالاری دانشجوی دانشگاه رجایی، امیر آقایی دانشجوی دانشگاه رجایی ، فرشید فرهادی آهنگران دانشجوی دانشگاه رجایی، میلاد عمرانی دانشجوی دانشگاه رجایی، پیمان پیران دانشجوی اخراجی، مجید اشرف نژاد دانشجوی دانشگاه رجایی، حسین بابایی دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف، کریم آسایش دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف، عابد توانچه ، روزبه فقیهی، روشنک غیاثیان، مجتبی باستانی، سعید رحمانی، رازا عیسایی، مهسا محبی ، سعید آقام علی خلیلی دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی و.. از فعالان دانشجویی توسط ماموران دادستانی و امنیتی بازداشت شدند.(کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر، امیر کبیر، ادوار نیوز، خبرنامه دانشگاه مازندران، آوای دانشگاه، سلام دمکرات، وبلاگ دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب ۱۱ الی ۱۸/۹/۸۶)

۱۷ ـ فرشاد دوستی پور، سهراب کریمی، جواد علیزاده و محمد صالح ایومن چهار دانشجوی کردی که در تریبون آزاد دانشجویی دفتر تحکیم وحدت، تحت عنوان « دانشگاه آخرین سنگر آزادی » سخنرانی کرده بودند، شب گذشته توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند. دانشجویان بازداشت شده به نمایندگی از دانشجویان کرد، به نقض گسترده حقوق شهروندی کردها اعتراض کردند و به صراحت اعلام کردندخواسته مردم کردستان داشتن حداقل رفاه اقتصادی و اجتماعی است. آنها با تاکید بر تمامیت ارضی کشور انتساب جدایی طلبی به کردها را مسئله انحرافی دانستند که توسط حاکمیت جهت توجیه سرکوب گسترده کردها مطرح و دامن زده می شود.(امیر کبیر ۱۹/۹/۸۶)

۱۸ ـ سحر یزدانی پور دانشجوی سال سوم کتابداری و حمدالله نامجو دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه شیراز به علت شرکت در اعتراضات دانشجویی توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.(ادوارنیوز ۲۰/۹/۸۶)

۱۹ ـ شیرزاد حاجیلو دانشجوی دانشگاه آزاد خوی به علت شرکت در تجمع روز جهانی زبان مادری در دادگاه تجدید نظر استان آذربایجان غربی به ۳ ماه و یک روز حبس تعزیری محکوم شده بود. وی توسط نیروی انتظامی بازداشت و به زندان منتقل گردید.(امیر کبیر ۲۲/۹/۸۶)

۲۰ ـ پارسا کرمانجیان در دانشکده فنی دانشگاه کرمانشاه توسط نیروهای اطلاعات سپاه بازداشت شد. نامبرده بدلیل فعالیتهای دانشجویی از دانشگاه دولتی اخراج شده بود و در رشته معماری دانشگاه آزاد به تحصیل ادامه می دهد.(امیر کبیر ۲۴/۹/۸۶)

۲۱ ـ مهدی الهیاری دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف به اتهام اقدام علیه امنیت داخلی در ۱۷ آذر توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان اوین منتقل شده است.(امیر کبیر ۲۵/۹/۸۶)

۲۲ ـ بهرام شجاعی دانشجوی دانشگاه آزاد ـ واحد تهران جنوب پس از چندین روز بازجویی مجددا به دستور دادسرای انقلاب تهران بازداشت و روانه زندان اوین شد. نعمت احمدی وکیل مدافع این دانشجو اعلام کرد: در جریان تجمع دانشجویان دانشگاه تهران موکل من به مدت دو شب در بازداشت بود.(ایسنا ۲۸/۹/۸۶)

۲۳ ـ علیرضا حیدری دانشجوی دانشگاه آزاد کرمانشاه که ۱۰ روز پیش جهت بازجویی به حراست دانشگاه احضار شده، از آن پس اطلاعی از وی در دست نیست.(امیر کبیر ۳۰/۹/۸۶)

۲۴ ـ یونس میر حسینی دانشجوی سال سوم حقوق دانشگاه شیراز که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی توسط ماموران امنیتی مسلح مورد ضرب و شتم قرار گرفت و بازداشت شده بود، پس از دو هفته با قرار وثیقه از زندان آزاد شد.(ایسنا۳۰/۹/۸۶)

۲۵ ـ سارا خادمی، میلاد معینی، بهرنگ زندی، حسن معارفی و حامد محمدی دانشجویان چپ دانشگاه مازندران از زندان آزاد شدند. این دانشجویان به مناسبت برگزاری روز دانشجو توسط ماموران اداره اطلاعات بازداشت شده بودند.(ادوار نیوز ۳۰/۹/۸۶)

*دانشجویانی که بازداشت شده اند در بندهای ویژه(اطلاعات سپاه پاسداران)،(وزارت اطلاعات) و(معاونت امنیتی دادستانی) تحت بازجویی قرار دارند .

توقیف نشریات دانشجویی:

۲۶ ـ نشریه دانشجویی « روزها » که توسط دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا ی همدان منتشر می شد، به جرم انتشار اخبار مربوط به احسان منصوری، مجید توکلی و احمد قصابان دانشجویان زندانی دانشگاه امیر کبیر به اتهام تشویش اذهان عمومی بدستور کمیته ناظر بر نشریات دانشجویی توقیف گردید.(امیر کبیر ۹/۱۲/۸۶)

۲۷ ـ رضا عرب سر دبیر نشریه دانشجویی “مهر هفتم” گفت: طبق بخشنامه معاونت فرهنگی دانشگاه مازندران به مدیران مسئول نشریات دانشجویی، انتشار این نشریات ممنوع اعلام شده است. معاونت فرهنگی دانشگاه چاپ نشریات را منوط به شرکت مدیران مسئول و سر دبیران این نشریات در دوره آموزشی روزنامه نگاری کرده است. این دستور شامل تمامی نشریات اعم از سیاسی، فرهنگی، هنری و… می شود.(امیر کبیر ۲۹/۹/۸۶)

دانشجویان: احضار و بازجویی

۲۸ ـ پنج عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه ابو علی سینای همدان به علت بر پایی مراسم شب هفت برای دکتر زهرا بنی یعقوب که به شکل مشکوکی در بازداشتگاه امر به معروف و نهی از منکر همدان خود کشی کرد، به کمیته انضباطی احضار شدند. امین نظری دبیر اسبق انجمن به اتهام توهین به مقدسات و شعائر محکوم به توبیخ کتبی با درج در پرونده شد.(ادوارنیوز ۶/۹/۸۶)

۲۹ ـ علی وفقی دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف و عضو شورای مرکزی دفتر تخکیم وحدت به اتهام شرکت در تجمع غیر قانونی و ایجاد خسارت به اموال دانشگاه امیر کبیر جهت بازجویی به کمیته انضباطی احضار شد.(ادوارنیوز ۷/۹/۸۶)

۳۰ ـ امیر یعقوبعلی دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی به اتهام اقدام علیه امنیت کشور از طریق فعالیت تبلیغی علیه نظام جهت محاکمه به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران احضار شد.(ایسنا ۱۹/۹/۸۶)

۳۱ ـ نجمه معصومی، پوریا شریفیان، محمد صیادی، امین نظری،مهدی جمالوند، سید رضا جعفریان، سیاوش حاتم و مهدی مسافر دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا به اتهام شرکت در تجمعات صنفی جهت بازجویی به کمیته انضباطی احضار شدند.(خبرنامه بوعلی سینا ۲۲/۹/۸۶)

۳۲ ـ محسن خسروی، حسن حسنی، حسام سعیدی و محمود هادی پور از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه کرمان به علت برگزاری تربیون آزاد دانشجویی به مناسبت روز دانشجو به اتهام توهین به شعائر اسلامی، و ایجاد آشوب و بلوا جهت بازجویی به کمیته انضباطی احضار شدند.(امیر کبیر ۲۵/۹/۸۶)

۳۳ ـ بیش از ۳۰ نفر از دانشجویان دانشکده دندانپزشکی دانشگاه شیراز به بهانه شرکت در مهمانی مختلط و عدم رعایت شئونات اسلامی جهت محاکمه به کمیته انضباطی احضار شدند.(امیر کبیر ۲۷/۹/۸۶)

۳۴ ـ امیر حسین نوربخش و عادل تاعنی از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیر کبیر و محمد میزبان از دانشجویان چپ جهت بازجویی به کمیته انضباطی احضار شدند.(ادوارنیوز ۲۷/۹/۸۶)

۳۵ ـ مسعود قربانی نژاد، مهدی چاووشیان و مسعود نظری از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شاهرود به علت برگزاری مراسم روز دانشجو جهت بازجویی به کمیته انضباطی احضار شدند.(امیر کبیر ۳۰/۹/۸۶)

دانشجویان محاکمه:

۳۶ ـ احسان منصوری، مجید توکلی و احمد قصابان دانشجویان زندانی دانشگاه امیر کبیر به اتهام توهین به مقدسات، ائمه و مراجع تقلید در مجتمع قضایی قدوسی به صورت غیر علنی برای سومین بار محاکمه شدند. این دانشجویان در دادگاه انقلاب به زندان محکوم شده اند.(ایسنا ۷/۹/۸۶)

۳۷ ـ میثم رشیدی دانشجوی دانشگاه تهران به اتهام اقدام علیه امنیت کشور در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران محاکمه شد.(امیر کبیر ۳۰/۹/۸۶)

دانشجویان: احکام صادر شده

۳۸ ـ علی قلی زاده سخنگوی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شاهرود به اتهام توهین، تهدید، نشراکاذیب، افتراء انجام اعمالی به نفع گروههای غیر قانونی و انجام اعمالی بر ضد نظام در کمیته انضباطی به دو ترم محرومیت از تحصیل با احتساب سنوات محکوم شد.(ادوارنیوز ۵/۹/۸۶)

۳۹ ـ داود خداکرمی دانشجوی رشته ریاضی، دبیر «جمعیت اسلامی» دانشگاه زنجان و مدیر مسئول نشریه دانشجویی « آچیق سوز » از دانشگاه اخراج شد.(امیرکبیر ۱۹/۹/۸۶)

۴۰ ـ اکبر پاشایی دانشجوی رشته فیزیک و دبیر کانون دانشجویی « استاد شهریار » دانشگاه ارومیه در شعبه اول دادگاه انقلاب ارومیه به ریاست قاضی درویشی به یکسال حبس تعلیقی محکوم شد. وی در سال جاری به مدت ۴۰ روز در بازداشت بود و توسط نیروهای امنیتی مورد بازجویی قرار گرفت و در اعتراض به رفتار آنها به مدت ۴ روز دست به اعتصاب غذا زده بود.(امیرکبیر ۱۹/۹/۸۶)

۴۱ ـ ابراهیم دهقان فعال دانشجویی دانشگاه ارومیه و مدیر مسئول نشریه دانشجویی توقیف شده «یاشیل یول» به اتهام اقدام علیه امنیت ملی در دادگاه انقلاب به دو سال حبس تعلیقی محکوم شد.(امیر کبیر ۲۱/۹/۸۶)

۴۲ ـ فرهنگ اسلامی و مهربان کشاورز دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی در کمیته انضباطی به یک ترم محرومیت از تحصیل محکوم شدند. همچنین هنگامه مظلومی و عارف روشنایی به توبیخ کتبی با درج در پرونده محکوم شدند.(اعتماد ۲۲/۹/۸۶)

۴۳ ـ بهنام نور محمدی، قهرمان سلطانی، پرویز سلطانی و بهروز خورشیدزاده از فعالین دانشجویی آذربایجانی به علت دعوت مردم به شرکت در مراسم روز جهانی زبان مادری در دادگاه انقلاب شبستر به یکسال حبس تعلیقی محکوم شدند. بهنام نور محمدی دانشجوی عمران دانشگاه ارومیه و سردبیر نشریه دانشجویی « اویانیش » بدستور کمیته انضباطی از دانشگاه اخراج گردید.(امیر کبیر ۲۲/۹/۸۶)

۴۴ ـ محمدرضا عوض پور دانش آموز ۱۶ ساله تبریزی به اتهام عضویت در جمعیت ها و دسته هایی که هدف شان برهم زدن امنیت کشور می باشد، در شعبه ۱۱۸ دادگاه جزایی تبریز به ریاست قاضی نیاکار به ۵ ماه حبس تعزیری محکوم شد. نامبرده در پرونده ای دیگر به ۴ ماه حبس تعزیری محکوم شده بود. وی در خردادماه توسط بسیج بازداشت و پس از ۴۰ روز با قید وثیقه از زندان تبریز آزاد شد.(امیر کبیر ۲۲/۹/۸۶)

ضرب و شتم دانشجویان توسط حراست:

۴۵ ـ رشید اسماعیلی دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه علامه طباطبایی و عضو شورای سیاستگذاری سازمان دانش آموختگان که بنابر در خواست وزارت علوم به اداره آموزش دانشکده محل تحصیل خود برای دریافت یک ابلاغیه از کمیسیون بررسی صلاحیت استاد و دانشجو مراجعه کرده بود، توسط چهار نفر از ماموران حراست دانشگاه مورد ضرب و شتم قرار گرفت.(ادوارنیوز ۲۱/۹/۸۶)

۴۶ ـ علی سماواتیان عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعت آب و برق عباسپور توسط حراست دانشگاه مورد فحاشی و ضرب و شتم قرار گرفت.(ادوارنیوز ۲۷/۹/۸۶)

فیلتر کردن سایتهای خبری، جلوگیری از برگزاری مراسم و منحل کردن نهادهای مدنی:

۴۷ ـ نیروهای انتظامی و امنیتی با بستن کوچه، خانه و قتلگاه داریوش و پروانه فروهر از برگزاری نهمین سالگرد قتل آنها جلوگیری بعمل آوردند. خانم پرستو فروهر اعلام کرد: وزارت اطلاعات به من گفته بود که موافقتی با برگزاری این مراسم ندارد، ولی بصورت رسمی اعلام نشده بود که مراسم ممنوع خواهد بود. وی افزود: متاسفانه شرایط امروز مملکت ما این است که حتی برای مراسم بزرگداشت در خانه هم به ما اجازه نمی دهند. (رادیو دویچه وله ۱/۹/۸۶)

۴۸ ـ سخنرانی دکتر پوران شریعت رضوی، بهاره هدایت و مصطفی تاج زاده به مناسبت روز دانشجو در دانشگاه علوم پزشکی شیراز بدستور شورای تامین استان فارس لغو گردید.(نوروز ۱۵/۹/۸۶)

۴۹ ـ بدستور اداره اماکن نیروی انتظامی مراسم شب یلدای هفته نامه « چلچراغ » لغو گردید. قرار بود در این مراسم سید محمد خاتمی شرکت کند.(نوروز ۱۸/۹/۸۶)

۵۰ ـ تریبون آزادی که قرار بود، در دانشگاه بابلسر به مناسبت روز دانشجو برپا شود، با دخالت حراست دانشگاه و نیروهای امنیتی لغو گردید.(امیر کبیر ۲۱/۹/۸۶)

۵۱ ـ سخنرانی سروش فرهادیان از فعالان سابق دانشجویی با عنوان “موانع روزنامه نگاری عملی و چالش های آن در ایران” در دانشگاه آزاد اراک لغو گردید.(نوروز ۲۹/۹/۸۶)

۵۲ ـ وبسایت کانون زنان ایرانی بدستور قوه قضائیه فیلتر شد. این نشریه اینترنتی با روش خبری ـ تحلیلی به انتشار گزارش ها و رویدادهای مربوط به زنان در همه حوزه ها ی غیر دولتی و دولتی می پردازد و تلاش می کند با رعایت اصول حرفه ای روزنامه نگاری به انعکاس اخبار جنبش زنان بپردازد.(گویا نیوز ۲۱/۹/۸۶)

۵۳ ـ در پی برگزاری تریبون آزاد از سوی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه باهنر کرمان، با اعتراض بسیج دانشجویی مجوز فعالیت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه باهنر به حالت تعلیق در آمد و چهار عضو شورای مرکزی این تشکل به اتهام توهین به مسائل ارزشی به کمیته انضباطی احضار شدند.(امروز ۲۸/۹/۸۶)

۵۴ ـ سرهنگ نادر سرکاری رئیس پلیس امنیت و اطلاعات عمومی استان تهران اعلام کرد: ۲۴ کافی نت و کافی شاپ به اتهام تخلف پلمپ شدند. ۱۲ مرد و ۱۱ زن بازداشت شدند. به ۱۷۰ کافی نت و کافی شاپ اخطار پلمپ داده شده است.(واحد مرکزی خبر ۲۸/۹/۸۶)

۵۵ ـ فرمانده نیروی انتظامی شهرستان پاکدشت اعلام کرد: سه کافی نت و چهار کافی شاپ به اتهام رعایت نکردن موارد قانونی و شئونات اسلامی پلمپ شدند.(جمهوری اسلامی ۲۹/۹/۸۶)

مطبوعات: توقیف شده

۵۶ ـ فیض الله پیری روزنامه نگار فعال کرد پس از ۳ سال و نیم کار در هفته نامه « سیروان » از کار اخراج شد. بدنبال تغییر استاندار کردستان بسیاری از نیروهای حرفه ای این نشریه از کار برکنار شدند.(موکریان نیوز ۲/۹/۸۶)

۵۷ ـ اباصلت عابد سرپرست روزنامه « مردم سالاری » در کرج با چاقو مورد حمله قرار گرفت و بشدت مجروح شد. همچنین رضا عوض پور سردبیر روزنامه « کرمان ورزشی » با چاقو و قمه مورد حمله قرار گرفت و بشدت مجروح شد. نامبرده در حال حاضر نیمه فلج است.(ایسنا ۵/۹/۸۶)


مطبوعات: احضار روزنامه نگاران

۵۸ ـ مدیر مسئول هفته نامه « ابرچای » چاپ ابهر به اتهام نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی جهت بازجویی به دادسرای عمومی و انقلاب زنجان احضار شد.(فارس ۴/۹/۸۶)

۵۹ ـ علی انجم سردبیر هفته نامه « گیلان بهتر » و دبیر خانه احزاب گیلان به اتهام نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی با شکایت سرتیپ پاسدار علی عبداللهی استاندار گیلان جهت محاکمه به شعبه ۱۰۹ دادگاه جزایی رشت احضار شد.(ادوارنیوز ۱۶/۹/۸۶)

۶۰ ـ مرتضی لطفی مدیر مسئول سابق روزنامه « کار و کارگر » و علی قنبری مدیر مسئول نشریه « زاگرس » جهت محاکمه به شعبه ۱۰۸۳ دادگاه عمومی تهران احضار شدند.(اعتماد ۲۴/۹/۸۶)

۶۱ ـ مهدی رحمانیان مدیر مسئول روزنامه توقیف شده « شرق » با شکایت مدعی العموم در شعبه ۶ بازپرسی دادسرای کارکنان دولت مورد بازجویی قرار گرفت.(ایسنا ۲۶/۹/۸۶)

مطبوعات: بازجویی روزنامه نگاران

۶۲ ـ لیلا مدنی صاحب امتیاز و مدیر مسئول هفته نامه « کرفتو » چاپ سنندج و عضو کانون نویسندگان کرد در اداره اطلاعات سنندج مورد بازجویی قرار گرفت. نامبرده در رابطه با اعضای شورای سردبیری « کرفتو » و به علت دعوت از دکتر ابراهیم یزدی، دکتر نعمت احمدی و تقی رحمانی برای دیدار و گفتگو با فعالان حقوق بشر در کردستان به مناسبت روز جهانی حقوق بشر مورد بازجویی قرار گرفت.(موکریان نیوز ۲۸/۹/۸۶)

مطبوعات: بازداشت روزنامه نگاران

۶۳ ـ رضا ولی زاده خبرنگار هفته نامه « کتاب هفته »، مسئول وبلاگ « ایستگاه » و مدیر سایت« بازنگار » به علت درج خبری با عنوان « چهار سگ در تیم حفاظتی محمود احمدنژادی رئیس جمهور، به منظور تشخیص بمب و مواد منفجره بکار گرفته شده اند، که هر یک به قیمت ۱۵۰ میلیون تومان از کشور آلمان خریداری شده اند». به اتهام تشویش اذهان عمومی با شکایت نهاد ریاست جمهوری توسط نیروهای امنیتی در تهران بازداشت شد. برای آزادی نامبرده قرار ۵۰ میلیون تومانی صادر شده است.(امروز ۷/۹/۸۶)

۶۴ ـ امید احمدزاده عضو تحریریه هفته نامه توقیف شده « آسو » و هفته نامه « دیدگاه » توسط مامورین امنیتی در سنندج بازداشت شد. لازم به یاد آوری است که گزارشگران بدون مرز با انتشار بیانیه ای بازداشت نامبرده را محکوم نمود.(موکریان نیوز ۱۷/۹/۸۶)

۶۵ ـ عادل مزاری مدیر مسئول نشریه « صبح زاهدان » به اتهام تشویش اذهان عمومی با شکایت استانداری سیستان و بلوچستان بدستور معاونت امنیت دادسرای انقلاب زهدان بازداشت شد.(اعتماد ملی ۱۸/۹/۸۶)

۶۶ ـ مادر و برادر ابوالفضل عابدینی نصر روزنامه نگار زندانی اعلام کردند: نامبرده به علت مصاحبه با رادیو فردا و بعضی رادیوهای خارجی و پوشش خبری کامل اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه خوزستان در تاریخ ۲۲ آبان توسط ماموران اداره اطلاعات بازداشت شد.وی در بند ۶ زندان کارون اهواز(بند امنیتی) تحت بازجویی قرار دارد. وی در سال ۸۴ به عنوان خبرنگار روزنامه « عصر کارون » به مدت ۵ ماه توسط نیروهای اطلاعاتی بازداشت شد و سپس با قرار وثیقه ۵۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد.(فعالان حقوق بشر در ایران ۲۲/۹/۸۶)

مطبوعات: احکام صادر شده توسط دادگاه ها

۶۷ ـ علی نظری مدیر مسئول هفته نامه توقیف شده « ارزش » به اتهام نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی درج مطالب خلاف واقع، توهین به دستگاه قضایی و دادگاه ویژه روحانیت با شکایت مدعی العموم و… در شعبه ۱۰۸۳ دادگاه عمومی تهران به ریاست قاضی حسین حسینیان به پرداخت یک میلیون و صد هزار تومان جریمه نقدی محکوم شد و امتیاز نشریه « ارزش » لغو گردید.(ایسنا ۱۲/۹/۸۶)

۶۸ ـ برهان لهونی و بهرام ولد بیگی مدیر مسئول و سردبیر هفته نامه توقیف شده « آشتی » با شکایت مدعی العموم در شعبه یک دادگاه کیفری سنندج هر یک به پرداخت یک میلیون تومان جزای نقدی محکوم شدند و امتیاز نشریه « آشتی » لغو گردید.(مهر ۱۲/۹/۸۶)

۶۹ ـ محمد مهدی فقیهی مدیر مسئول سایت خبری « انتخاب » به اتهام نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و توهین با شکایت انصار حزب الله در شعبه ۱۰۸۳ دادگاه عمومی تهران به ریاست قاضی حسین حسینیان به پرداخت صد هزار تومان جزای نقدی و ۴ ماه حبس محکوم شد.(ایسنا ۱۹/۹/۸۶)

۷۰ ـ محسن اشرفی مدیر مسئول روزنامه توقیف شده « بنیان » به اتهام نشراکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و توهین به مراجع با شکایت مدعی العموم در شعبه ۱۰۸۳ دادگاه عمومی تهران به ریاست قاضی حسین حسینیان و با تائید شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر استان به پرداخت یک میلیون تومان جزای نقدی محکوم شد و امتیاز روزنامه « بنیان » لغو گردید.(ایسنا ۱۹/۹/۸۶)

۷۱ ـ محمد جواد روح روزنامه نگار و عضو کمیته اطلاع رسانی جبهه مشارکت ایران اسلامی به علت نوشتن مقاله ای در روزنامه توقیف شده « یاس نو » به اتهام توهین و نشر اکاذیب در شعبه ۱۰۰۵ دادگاه عمومی تهران به ۳۵ ضربه شلاق و پرداخت صد هزار تومان جریمه نقدی محکوم شد.(نوروز ۲۸/۹/۸۶)

اخبار مربوط به فعالین سیاسی، فرهنگی و اجتماعی:

۷۲ ـ منصور فرجی فعال سیاسی که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام و عضویت در حزب دمکرات ایران بازداشت شده بود، پس از تحمل ۸۰ روز حبس با قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد.

(کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر ۶/۹/۸۶)

۷۳ ـ محمد نبی رودکی نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی گفت: از نظر وزارت اطلاعات تعداد اندکی از افراد دستگیر شده در روز ۱۳ آذر را دانشجویانی تشکیل می دادند که از اپوزسیون خارج از کشور خط گرفته و بدنبال ایجاد یک تشکل جدید در دانشگاهها بودند و روی تعداد کمی از دانشجویان نیز کار شده بود.(مهر ۲۰/۹/۸۶)

احضار فعالین سیاسی، فرهنگی و اجتماعی:

۷۴ ـ زینب یوسفی نویسنده و عضو انجمن ادبی « مولوی » به علت شرکت در فستیوال ادبی ـ هنری « گلاویژ » در شهر سلیمانیه کردستان عراق، جهت بازجویی به اداره اطلاعات سنندج احضار شد.(روز ۱۲/۹/۸۶)

۷۵ ـ علی پور سلیمان از بازداشت شدگان تجمع مقابل مجلس شورای اسلامی در اسفند ۸۵ به اتهام اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرایمی بر ضد امنیت کشور، تمرد در برابر پلیس و برهم زدن نظم عمومی جهت محاکمه به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران احضار شد.(ایسنا ۲۷/۹/۸۶)

۷۶ ـ کیوان رفیعی فعال حقوق بشر جهت بازجویی به معاونت امنیت دادگاه انقلاب تهران احضار شد. این فعال حقوق بشر پس از تحمل ۱۸ ماه حبس حدود یکماه قبل از زندان آزاد شد.(امیر کبیر ۳۰/۹/۸۶)


محاکمه فعالین سیاسی فرهنگی و اجتماعی:

۷۷ ـ عماالدین باقی، فاطمه کمالی احمد سرایی، مریم باقی، احسان کمالی به اتهام تبلیغ علیه نظام و اجتماع برای به خطر انداختن امنیت کشور در شعبه ۴۴ دادگاه تجدید نظر استان تهران محاکمه شدند. آقای باقی در این جلسه حضور نداشت. وکلا از اتهامات وی دفاع کردند. اما همسر، دختر و برادر زاده همسرش بصورت حضوری از خود دفاع کردند.(آفتاب ۲۵/۹/۸۶)

بازداشت فعالین سیاسی فرهنگی و اجتماعی:

۷۸ ـ مهندس اشکان رضوی مسئول شاخه قزوین جبهه ملی ایران و عضو فعال سازمان مهندسان این تشکل توسط نیروهای انتظامی در قزوین بازداشت شد.(ادوارنیوز ۵/۹/۸۶)

۷۹ ـ علیرضا جهانشاهی طلبه سیرجانی به علت پیگیری پرونده بزرگترین زمین خواری کشور در سیرجان که طی آن هکتارها زمین به صورت قانونی یا غیر قانونی در اختیار دو نهاد امنیتی سیرجان قرار گرفته، بدستور دادگاه ویژه روحانیت قم بازداشت شد. نامبرده قبلا به علت پیگیری این پرونده به ۳ ماه و یک روز حبس محکوم شده بود.

(فارس ۷/۹/۸۶)

۸۰ ـ شاهین اسماعیل پور از فعالین سیاسی ترک آذربایجان به اتهام تماس با گروههای معاند نظام توسط مامورین اداره اطلاعات بازداشت و به زندان مشکین شهر منتقل گردید. نامبرده قبلا از سوی دادگاه انقلاب به تحمل ۶ ماه حبس و ۵۰ ضربه شلاق محکوم شده بود.(فعالان حقوق بشر در ایران ۸/۹/۸۶)

۸۱ ـ هفت نفر از هواداران آیت الله سید محمدحسین کاظمینی بروجردی بنامهای یاسمن رضایی، فاطمه عبدالله وند، نرگس غفارزاده، مریم عظیمی، امیر علیزاده، سید مرتضی حسینی و محمد رضا صادقی توسط مامورین وزارت اطلاعات بازداشت شدند.(بام آزادی ۹/۹/۸۶)

۸۲ ـ سید محمدسعید کهنه پوش، استاد دانشگاه پیام نور شهرستان مریوان پس از سخنرانی به مناسبت روز دانشجو، در ۱۸ آذر توسط نیروهای امنیتی بازداشت گردید که از محل نگهداری اش اطلاعی در دست نیست.

(آوای دانشگاه ۲۷/۹/۸۶)

فعالین سیاسی، فرهنگی و اجتماعی: احکام صادره شده توسط دادگاه ها

۸۳ ـ هادی قابل عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی در دادگاه ویژه روحانیت به ۳ سال زندان و خلع لباس محکوم شد.(جهان نیوز ۵/۹/۸۶)

۸۴ ـ حسین اصغری به اتهام جاسوسی، سوء استفاده از اسناد و جعل اسناد در شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر به ریاست قاضی زرگر به تحمل ۷ سال و ۳ ماه زندان محکوم شد.(فعالان حقوق بشر در ایران ۱۴/۹/۸۶)

۸۵ ـ حمید ساعدی از فرهنگیان سنندج به اتهام تبلیغ علیه نظام در شعبه دوم دادگاه انقلاب سنندج به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شد.(موکریان نیوز ۱۷/۹/۸۶)

۸۶ ـ صالح کهندل هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران به اتهام محاربه در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتیان به ده سال حبس تعزیری در تبعید محکوم گردید. نامبرده از ۱۱ ماه پیش در بند ۳۵۰ زندان اوین بسر می برد.(فعالان حقوق بشر در ایران ۲۰/۹/۸۶)

۸۷ ـ یوسف زارعی، مجید فروزانفر، جلال نادری، یوسف رفاهیت، هادی غلامی، نادر قدیمی، علی نجفی، محمود جلیلیان و علی صادقی از اعضای کانون صنفی معلمان همدان به اتهام تشویش اذهان عمومی، تعطیلی مدارس، تجمع و تحصن غیر قانونی و نشر اطلاعیه در شعبه ۱۰۶ دادگاه جزایی همدان به ریاست قاضی قادری هر یک به تحمل ۹۱ روز حبس محکوم شدند. این معلمان در جریان اعتراضات صنفی معلمان در فروردین ماه هر یک به مدت ۹ روز در سلول انفرادی بازداشت بوده اند.(کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر ۲۳/۹/۸۶)

۸۸ـ هادی آماده باش به اتهام بدعت در دین از طریق انکار ضروریات در شعبه سوم دادگاه ویژه روحانیت به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شد. نامبرده به مدت ۵۰ روز در سلول انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین بسر برده، در زندان مورد شکنجه قرار گرفته و در زمان محاکمه از حق داشتن وکیل محروم بوده است.(فعالان حقوق بشر در ایران ۱۷/۹/۸۶)

۸۹ ـ محمدابراهیم رودینی ۲۳ ساله دانشجوی امور زارعی شهر بمپور از توابع شهرستان ایرانشهر و داود مظفری ۲۴ ساله در تاریخ ۲۸ آبان، در فرودگاه خمینی تهران توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و سپس به ستاد خبری وزارت اطلاعات در زاهدان منتقل شدند. خانواده این زندانیان در ۱۸ آذر موفق به ملاقات با فرزندانشان می شوند. آثار شدید شکنجه بر روی بدن این افراد مشاهده شده است.(فعالان حقوق بشر و دمکراسی در ایران ۲۲/۹/۸۶)

اخبار مربوط به زندانیان سیاسی:

۹۰ ـ فرزاد کمانگر عضو هیئت مدیره انجمن صنفی معلمان شهرستان کامیاران، عضو شورای نویسندگان ماهنامه توقیف شده « رویان »، عضو هیئت مدیره انجمن زیست محیطی « ئاسک » و از خبرنگاران سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان که از مرداد ۸۵ توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده اعلام کرد: در مرداد ۸۵ توسط نیروهای امنیتی در تهران بازداشت و در سلول انفرادی بدون امکانات زندانی شدم و با شلاق مورد شکنجه قرار گرفتم، لباسهایم را از تنم بطور کامل خارج می کردند و با تهدید به تجاوز جنسی با چوب و باطوم آزارم می دادند. پای چپ من بشدت آسیب دید و به علت ضربه های همزمان به سرم و شوک الکتریکی بیهوش شدم و از هنگامی که به هوش آمدم تاکنون تعادل بدنم را از دست داده ام. در بند ۲۰۹ زندان اوین مورد ضرب وشتم قرار گرفتم. در زندان سنندج با فحاشی و کتک کاری روبرو شدم. مرا به صندلی بستند و اجازه رفتن به دستشویی را ندادند، بگونه ای که مجبور شدم خودم را خیس کنم. در بند ۲۰۹ زندان اوین به علت شکنجه های بسیار ناچارا مرا به پزشک بردند. پزشک آثار کبودی و شکنجه و شلاق زدن ها را ثبت کرد که آثار آن در کمر، گردن، سر، پشت، ران و پاها کاملا مشهود بود، برای رهایی از شکنجه ۳۳ روز اعتصاب غذا کردم و به قصد خود کشی خودم را از روی پله های طبقه اول به پائین پرت کردم. در اواسط دیماه از زندان اوین به بازداشتگاه اداره اطلاعات کرمانشاه واقع در میدان نفت انتقال داده شدم در آنجا با شلاق، شوک الکتریکی، مشت و لگد مورد شکنجه قرار گرفتم. نامبرده از زمان بازداشت تاکنون در زندانهای گوناگون مورد شکنجه های شدید قرار گرفته و در سلول انفرادی بسر برده است.(روز ۶/۹/۸۶)

۹۱ ـ هدایت غزالی دانشجوی روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی و صباح نصری دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه تهران از بند ۲۰۹ زندان اوین به زندان سنندج منتقل شدند. این دانشجویان ۴ ماه پیش توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند و ممنوع الملاقات می باشند.(سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان ۴/۹/۸۶)

۹۲ ـ مجید توکلی از دانشجویان زندانی در زندان اوین طی نامه ای خطاب به سید علی خامنه ای و سایر مقامات دولتی اعلام کرد: به علت اعتراض به ضرب و شتم دانشجوی زندانی احمد قصابان توسط عباسی افسر انتظامات اندرزگاه ۷ زندان اوین، توسط رضا ضیایی معاون اندرزگاه ۸ زندان اوین مورد فحاشی و ضرب و شتم شدید قرار گرفته است.(ادوارنیوز ۴/۹/۸۶)

۹۳ ـ فاطمه کمالی احمد سرایی همسر عماالدین باقی رئیس زندانی انجمن دفاع از حقوق زندانیان اعلام کرد: همسرش مدت ۴۵ روز در انفرادی تحت بازجویی قرار داشته است.(ادوارنیوز ۵/۹/۸۶)

۹۴ ـ دکتر سید مصطفی علوی جدانی به علت تاسیس “کانون نخبگان ایران” به اتهام تشکیل جمعیت غیر قانونی در دادگاه بدوی به ده سال حبس تعزیری محکوم گردید. وی بدستور معاونت امنیت دادستانی انقلاب تهران، توسط وزارت اطلاعات بازداشت و مدت ۷ ماه در بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری می شد. نامبرده دچار انواع بیماری می باشد و احتیاج به معالجه دارد. ولی او را به زندان رجایی شهر تبعید کرده اند.

(فعالان حقوق بشر در ایران ۱۳/۹/۸۶)

۹۵ ـ محمد ابراهیمی از اعضای “سازمان علم، حق وعدالت” و نویسنده کتاب توحید که به جرم ارتداد به ۱۰ سال زندان محکوم شده و در شرایط غیر انسانی تحت شکنجه های روحی بیش از ۳ سال در سلول انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری می شد به اندرزگاه ۸ زندان اوین منتقل شد. نامبرده از بیماریهای مختلف رنج می برد و می بایست در بیمارستان مجهز تحت درمان قرار گیرد.(فعالان حقوق بشر در ایران ۱۵/۹/۸۶)

۹۶ ـ سعید متین پور، علیرضا متین پور، بهروز صفری جلیل غنی لو و لیلا حیدری که از ۷ ماه پیش در زندانهای مختلف بصورت بلاتکلیف بسر می برند، جهت بازجویی جدید از زندان مرکزی زنجان به بند ۲۰۹ زندان اوین منقل شدند.(امیر کبیر ۱۵/۹/۸۶)

۹۷ ـ اجلال قوامی روزنامه نگار سنندجی و عضو شورای عالی سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان در زندان سنندج به دلیل انسداد مجرای اشکی و عفونت چشم وضع وخیمی پیدا کرده و نیاز فوری به معالجه دارد. مسئولان قوه قضائیه با مرخصی استعلاجی وی موافقت نکرده اند. نامبرده به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به ۳ سال و نیم حبس تعزیری محکوم شده است.(سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان ۲۲/۹/۸۶)

۹۸ ـ خانواده های زندانیان سیاسی سعید متین پور، جلیل غنی لو، بهروز صفری و لیلا حیدری پس از ۷ ماه توانستند با آنها ملاقات نمایند. خانم عطیه طاهری همسر سعید متین پور گفت: برای اولین بار پس از ۷ ماه موفق به ملاقات با سعید شدم. ایشان بشدت کاهش وزن داشته و موهای سرش نیز دچار ریزش شده است. پس از ۷ ماه انفرادی دیروز به بند عمومی منتقل شدند.(ادوار نیوز ۲۶/۹/۸۶)

۹۹ ـ خانواده علی عزیز عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت که از ۴۰ روز پیش در بند ۲۰۹ زندان اوین در سلول انفرادی بسر می برد، با او ملاقات کردند. این عضو سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیر کبیر بدستور قاضی حداد بازداشت شده و موقع بازداشت مورد ضرب و شتم قرار گرفت.(امیر کبیر ۲۷/۹/۸۶)

۱۰۰ ـ سعید حبیبی عضو کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر، بهروز کریمی زاده دانشجوی اسبق دانشگاه تهران، پیمان پیران دانشجوی اخراجی و مهدی گرایلو دانشجوی دانشگاه تهران از بند ۲۰۹ زندان اوین که زیر نظر وزارت اطلاعات اداره می شود به بند ۳۲۵ که زیر نظر حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران اداره می شود منتقل شده اند. این بند بطور مستقل از سازمان زندانها اداره می شود.(امیر کبیر ۲۸/۹/۸۶)

۱۰۱ ـ یاسر گلی دبیر کل « اتحادیه دمکراتیک دانشجویان کرد » که در تاریخ ۱۷ مهر بدستور دادستان سنندج توسط نیروهای امنیتی بازداشت گردید، همچنان ممنوع الملاقات می باشد. مسئولین قضایی سنندج، بازداشت موقت یاسرگلی را برای دو ماه دیگر تمدید کردند.(امیر کبیر ۲۹/۹/۸۶)

اخبار فعالان جنبش زنان:

۱۰۲ ـ زینب السادات پیغمبر زاده فعال دانشجویی و فعال جنبش زنان به اتهام اخلال علیه امنیت کشور، تمرد از فرمان پلیس، تبلیغ علیه نظام و اخلال در نظم در شعبه ۱۳ دادگاه انقلاب تهران محاکمه شد.(ایسنا ۷/۹/۸۶)

۱۰۳ ـ جلوه جواهری ۳۰ ساله دانشجوی کارشناسی ارشد رشته جامعه شناسی، از فعالان جنبش زنان، از بازداشت شدگان تجمع ۱۳ اسفند ۸۵، عضو « کمپین یک میلیون امضاء» و از نویسندگان وب سایت « تغییر برای برابری » به اتهام تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و نشراکاذیب بدستور دادسرای ویژه امنیت دادگاه انقلاب بازداشت و به زندان اوین منتقل گردید. لازم به یاد آوری است که گزارشگران بدون مرز با انتشار بیانیه ای دستگیری جلوه جواهری را محکوم کرده و اعلام کردند: ایران با ۱۵ روزنامه نگار و وب نگار زندانی، بزرگترین زندان روزنامه نگاران در خاورمیانه است.(تغییر برای برابری ۱۰/۹/۸۶)

۱۰۴ ـ نیلوفر گلکار فعال دانشجویی لیبرال دانشگاه تهران، از فعالان جنبش زنان و از بازداشت شدگان تجمع ۱۳ اسفند ۸۵ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، تمرد از دستور پلیس و اخلال در نظم عمومی در دادگاه محاکمه شد.(ادوارنیوز ۲۵/۹/۸۶)

اخبار کارگری:

۱۰۵ ـ بر اثر ریزش یک ساختمان در رباط کریم یک کارگر ساختمانی کشته و پنج تن دیگر بشدت مجروح شدند. استفاده از تیرچه بلوکهای غیر استاندارد توسط پیمانکار یکی از عوامل حادثه بوده است.(فارس ۵/۹/۸۶)

۱۰۶ ـ محمد ق ۴۲ ساله کارگر شرکت راه سازی شهرستان میانه، براثر ریزش کوه در حوالی تونلهای در دست احداث کشته شد.(کیهان ۷/۹/۸۶)

۱۰۷ ـ علی نجانی، فریدون نیکو فرد، و نجات دهلی از فعالین کارگری شرکت نیشکر هفت تپه بدستور دادگاه انقلاب شوش بازداشت و به زندان اداره اطلاعات منتقل شدند. لازم به یاد آوری است که رمضان علیپور، محمد حیدری، جلیل احمدی و رحیم یساق از فعالین کارگری شرکت نیشکر هفت تپه قبلا توسط اداره اطلاعات بازداشت و پس از چند روز بازجویی آزاد شدند.(فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران ۱۲/۹/۸۶)

۱۰۸ ـ جمعی از کارگران کارخانه « نیرو رخش » سنندج در اعتراض به عدم پرداخت حقوق معوقه خود در چند ماه اخیر، دست به اعتصاب زدند.(موکریان نیوز ۱۷/۹/۸۶)

۱۰۹ ـ محمود صالحی فعال سندیکای کارگران خباز سقز، که به یک سال زندان محکوم شده، بدلیل از کار افتادن تنها کلیه اش حال وخیمی دارد. نامبرده از زندان سنندج به بیمارستان توحید منتقل شد.

(سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان ۲۲/۹/۸۶)

۱۱۰ ـ محسن حکیمی عضو کانون نویسندگان ایران،علیرضا عسگری شاعر و نمایش نامه نویس، ابراهیم گوهری عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حسین غلامی فعال کارگری به اتهام تبانی برای اقدام علیه امنیت کشور توسط نیروی انتظامی بازداشت و به زندان اوین منتقل شدند.(ایسنا ۲۶/۹/۸۶)

۱۱۱ ـ دوست محمدی نماینده سمنان در مجلس شورای اسلامی اعلام کرد: کارخانه پاک ریس که از مجموعه های اقتصادی بنیاد مستضعفان است، مدت چهار ماه است که حقوق ۴۰۰ کارگرش را پرداخت نکرده است. نامبرده افزود: بنیاد مستضعفان با حجم عطیم سرمایه، حق کارگرانش را می خورد.(ایسنا ۲۸/۹/۸۶)

۱۱۲ ـ قدرت الله ایمانی نماینده خرم آباد در مجلس شورای اسلامی گفت: کارخانجات خرم آباد مانند کشت و صنعت، پوست و چرم، یخچال سازی و پارسیلون به علت ضعف مدیریت یکی پس از دیگری تعطیل و کارگران بی پناه، بی دفاع، محروم و مظلوم این کارخانه ها بیکار و یا اخراج شده اند. کارگران این کارخانه ها ماهها است که حقوق دریافت نکرده اند. نه بازخرید می شوند و نه بازنشسته، نه دفترچه بیمه دارند و نه حالت اشتغال پیدا می کنند. (اعتماد ۲۹/۹/۸۶)

صدور حکم سنگسار:

۱۱۳ ـ عبدالله فریور مقدم ۴۸ ساله متاهل و پدر دو فرزند که به جرم رابطه جنسی خارج از ازدواج مدت ۴ سال است در زندان بسر می برد، در دادگاه به سنگسار محکوم شده است.(کمیته بین المللی علیه سنگسار ۱۱/۹/۸۶)

محکومین به اعدام:

۱۱۴ ـ احمد ۱۷ ساله به جرم قتل پسر عمویش ابوالفضل در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی نورالله عزیز محمدی محکوم به اعدام شد.(اعتماد ۱/۹/۸۶)

۱۱۵ ـ غلام ج ۲۲ ساله به جرم قتل غلام س در شعبه ۷۴ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی قاسم حسینی کوه کمره ای محکوم به اعدام شد.(اعتماد ۳/۹/۸۶)

۱۱۶ ـ دو مرد به اتهام قاچاق مواد مخدر در شعبه اول دادگاه انقلاب کرج به ریاست قاضی موسی آصف الحسینی محکوم به اعدام شدند.(ایران ۴/۹/۸۶)

۱۱۷ ـ کبری ۳۸ ساله به جرم قتل داماد ۲۲ ساله اش در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی نورالله عزیز محمدی محکوم به اعدام شدند.(ایران ۵/۹/۸۶)

۱۱۸ ـ علی میهن ترابی ۲۱ ساله که به جرم قتل مزدک خدادادیان در شعبه ۳۳ دادگاه عمومی کرج محکوم به اعدام شده است، طی نامه ای در خواست کرد، تا مجددا و بیطرفانه به پرونده اش رسیدگی کنند. نامبرده در زمان وقوع جرم ۱۶ ساله و دانش آموز رشته کامپیوتر بوده است. لازم به یاد آوری است که سازمان عفو بین الملل در تاریخ ۲۱ آذر با انتشار بیانبه ای از مقامات دولت ایران در خواست کرد تا حکم اعدام علی میهن ترابی را بدون درنگ متوقف سازند.(اعتماد ۶/۹/۸۶)

۱۱۹ ـ فرهاد به جرم قتل مسعود در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی نورالله عزیز محمدی محکوم به اعدام شد.(ایران ۷/۹/۸۶)

۱۲۰ ـ باقر، امیر، نادر و عبدالحسین به جرم قاچاق مواد مخدر در شعبه اول دادگاه انقلاب کرج به ریاست قاضی موسی آصف الحسینی محکوم به اعدام در ملاء عام شدند.(ایران ۸/۹/۸۶)

۱۲۱ ـ دل آرا دارابی به اتهام قتل دختر عموی پدرش در دادگاه شعبه اطفال، دادگاه تجدید نظر و با تائید دیوانعالی کشور محکوم به اعدام شد. پرونده برای گذارندن آخرین مرحله نزد رئیس قوه قضائیه ارسال شده است. نامبرده در زمان وقوع جرم ۱۷ ساله بوده است.(اعتماد ۱۰/۹/۸۶)

۱۲۲ ـ علیرضا به جرم قتل فرحناز ۴۰ ساله، شهره ۴۱ ساله و یک زن ۵۰ ساله در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی نورالله عزیز محمدی و با تائید دیوانعالی کشور به ۳ بار اعدام محکوم شد.(اعتماد ۱۲/۹/۸۶)

۱۲۳ ـ غلامرضا به جرم قتل نادر در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی نورالله عزیز محمدی و با تائید شعبه ۲۷ دیوانعالی کشور محکوم به اعدام شد.(ایسنا ۱۲/۹/۸۶)

۱۲۴ ـ یک زن جوان به جرم قاچاق ۸۲ گرم مواد مخدر از نوع کراک در شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی کرج به ریاست حجت اسلام موسی آصف الحسینی محکوم به اعدام شد.(ایران ۱۳/۹/۸۶)

۱۲۵ ـ ایوب ۵۳ ساله به جرم قتل علیرضا در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران و با تائید شعبه ۳۷ دیوانعالی کشور محکوم به اعدام شد.(ایسنا ۱۴/۹/۸۶)

۱۲۶ ـ رمضان تبعه افغانستان به جرم قتل رزاق در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران و با تائید شعبه ۳۷ دیوانعالی کشور محکوم به اعدام شد.(ایسنا ۱۴/۹/۸۶)

۱۲۷ ـ عبدالله ۲۸ ساله به جرم قتل رابعه همسر برادرش، در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران و با تائید شعبه ۳۳ دیوانعالی کشور محکوم به اعدام شد.(ایران ۱۵/۹/۸۶)

۱۲۸ ـ محسن ۲۵ ساله به جرم قتل اکبر در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران و با تائید شعبه ۳۳ دیوانعالی کشور محکوم به اعدام شد.(اعتماد ۱۵/۹/۸۶)

۱۲۹ ـ نسرین ستوده وکیل مدافع صغرا نجف پور اعلام کرد: موکلش در سن ۱۳ سالگی به اتهام قتل بازداشت شده و پس از ۱۸، سال دو ماه پیش با قید وثیقه از زندان آزاد شده بود. او مجددا برای اجرای حکم اعدام بازداشت و به زندان رشت منتقل شده است. نسرین ستوده با اشاره به اعدام ماکوان مولودزاده می گوید، آمار اعدام کسانی که مرتکب جرایمی در سنین زیر ۱۸ سال شده اند، نامشخص است. در واقع آمارهای اعدام زیر ۱۸ سال خیلی بیش از حد تصور ما است. از جمله ماکوان که در زندان کرمانشاه اعدام شد. در هیچ لیست و آرشیوی تا بحال مشاهده نشده بود. وقتی قوه قضائیه ایران با بی اعتنایی کامل به همه تلاش های جامعه مدنی و فعالان حقوق کودک در ایران بازهم مبادرت به اجرای حکم اعدام کسانی می کند که در زمان ارتکاب جرم کمتر از ۱۸ سال داشته اند. طبیعی است که من نگران اجرای احکام اعدام علیه موکلان خود باشم.(رادیو فردا ۲۰/۹/۸۶)

۱۳۰ ـ دو مرد ۲۴ و ۲۷ ساله به جرم ربودن یک دختر و تعرض به وی در شعبه ۷۷ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی ساعی و با تائید شعبه ۳۳ دیوانعالی کشور محکوم به اعدام شدند.(اعتماد ۲۰/۹/۸۶)

۱۳۱ ـ سعید ۲۴ ساله به جرم قتل محمد در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی نورالله عزیز محمدی محکوم به اعدام شد.(ایسنا ۲۰/۹/۸۶)

۱۳۲ ـ مصطفی ۳۳ ساله به جرم قتل سعید در شعبه ۷۴ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی قاسم حسینی کوه کمره ای محکوم به اعدام شد.(ایسنا ۲۶/۹/۸۶)

۱۳۳ ـ هاشم ۲۵ ساله تبعه افغانستان به جرم قتل ۵ نفر از اعضای خانواده اش در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران و با تائید شعبه ۳۳ دیوانعالی کشور محکوم به اعدام شد.(اعتماد ملی ۲۶/۹/۸۶)

قتل مشکوک:

۱۳۴ ـ بدنبال مرگ مشکوک دکتر زهرا بنی یعقوب ۲۷ ساله در بازداشتگاه ستاد امر به معروف و نهی از منکر همدان در تاریخ ۲۱ مهر ماه، رحیم بنی یعقوب برادر نامبرده اعلام کرد: کبودی بزرگ روی ساق پا از کجا آمده است؟ کبودی بزرگ روی ران پای مقابل از کجا آمده است؟ آیا این کبودیها می توانند به جزلگد زدن منشاء دیگری داشته باشند. وی افزود: نامزد خواهرش بنام حمید که از کارمندان صدا و سیمای همدان بوده از کار اخراج شده است. رحیم بنی یعقوب اعلام کرد: خانم مهرنوش نجفی راغب وکیل اولیه پرونده گفته، نمی تواند کاری کند.او می گفت چه کار کنیم زور اینها زیاد است آن موقع که وکیل ما بود خلاصه کلام ایشان این بود که نمی تواند برای ما کاری بکند.(شهرگان ۱۲/۹/۸۶)

۱۳۵ ـ مهندس مهدی حسین پور که توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود، پس از ۴ روز به خانواده اش اعلام کردند، جهت گرفتن جسد به بیمارستان سجاد تهران مراجعه کنند.(فعالان حقوق بشر در ایران ۲۲/۹/۸۶)

احکام اجرا شده اعدام توسط دادگاهها:

۱۳۶ ـ علیرضا ۳۵ ساله به جرم قاچاق مواد مخدر به حکم شعبه سوم دادگاه انقلاب اسلامی قم و با تائید دادستانی کشور در بلوار صدوقی در ملاء عام به دار آویخته شد.(ایران ۱/۹/۸۶)

۱۳۷ ـ شمس الدین دوراخ فرزند عبدالغفور و محمود شاه پشتون فرزند رحمت شاه به اتهام حمل و نگهداری مواد مخدر به حکم قوه قضائیه در زندان زاهدان به دار آویخته شدند.(جمهوری اسلامی ۵/۹/۸۶)

۱۳۸ ـ احمد ۳۷ ساله به جرم قاچاق مواد مخدر به حکم شعبه ششم دادگاه انقلاب اسلامی اصفهان و با تائید دیوانعالی کشور در زندان مرکزی اصفهان به دار آویخته شد.(ایران ۶/۹/۸۶)

۱۳۹ ـ یک مرد به جرم قاچاق مواد مخدر به حکم دادگاه انقلاب زاهدان و با تائید مراجع عالی قضایی در زندان زاهدان به دار آویخته شد.(ایرنا ۱۱/۹/۸۶)

۱۴۰ ـ یحیی مددی ۴۱ ساله، عطاالله پول زهی ۳۷ ساله و حسین صفرلو به جرم قاچاق مواد مخدر به حکم دادگاه انقلاب قم و با تائید دادستانی کل کشور در میدان مطهری قم در ملاء عام به دار آویخته شدند.(کیهان ۱۱/۹/۸۶)

۱۴۱ ـ حمید ب به جرم قاچاق مواد مخدر به حکم دادگاه انقلاب اسلامی کرمان و با تائید دادستانی کل کشور در زندان بافت به دار آویخته شد.(ایسنا ۱۴/۹/۸۶)

۱۴۲ ـ عبدالله ن، محمدرضا ب، علیخان ن و امیر پ به جرم قاچاق مواد مخدر به حکم دادگاه انقلاب اسلامی کرمان و با تائید دادستانی کل کشور در زندان بم به دار آویخته شدند.(ایسنا ۱۴/۹/۸۶)

۱۴۳ ـ سعید اقبال وکیل مدافع ماکوان مولوزاده گفت: « حکم اعدام ماکوان مولوزاده ۲۰ ساله، صبح چهارشنبه و بدون طی شدن مراحل قانونی اجرا شد. حتی من به عنوان وکیل او و خانواده ش از اینکه قرار است حکم اجرا شود، اطلاع نداشتیم. نامبرده به اتهام رابطه جنسی در ۱۳ سالگی به حکم شعبه اول دادگاه کیفری کرمانشاه و با تائید دیوانعالی در زندان کرمانشاه به دار آویخته شد.(رادیو فردا ۱۵/۹/۸۶)

۱۴۴ ـ عبدالنبی نجیبی معاون قضایی دادگستری استان فارس گفت: یک مرد به اتهام سرقت و قتل به حکم دادگاه کیفری شیراز و تائید شعبه ۲۰ دیوانعالی کشور در ملاء عام در شیراز به دار آویخته شد.(کیهان ۲۴/۹/۸۶)

۱۴۵ ـ دو برادر بنامهای حسن و محمد تبعه افغانستان به جرم قتل ژیلا ۲۴ ساله و کودک ۳ ساله اش محمود به حکم شعبه دوم دادگاه کیفری اصفهان و با تائید شعبه ۳۷ دیوانعالی کشور و رئیس قوه قضائیه در زندان مرکزی اصفهان به دار آویخته شدند.(اعتماد ملی ۲۶/۹/۸۶)

۱۴۶ ـ خداداد شه بخش به اتهام محاربه و افساد فی الارض به حکم دادگاه انقلاب زاهدان و با تائید دیوانعالی کشور در زندان زاهدان به دار آویخته شد. همچنین محمدرضا صالح به اتهام خرید و فروش مواد مخدر به حکم دادگاه انقلاب زاهدان و با تائید دیوانعالی کشور در زندان زاهدان به دار آویخته شد.(کیهان ۲۷/۹/۸۶)

۱۴۷ ـ یک مرد به اتهام « اراذل و اوباش »، تیراندازی، چاقو کشی و لواط به حکم قوه قضائیه در میدان ورودی شهرستان کوهدشت در ملاء عام به دار آویخته شد.(جمهوری اسلامی ۲۸/۹/۸۶)

۱۴۸ ـ قاسم ۲۸ ساله به جرم تجاوز به ۱۵ نوجوان به حکم شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی نورالله عزیزمحمدی و با تائید دیوانعالی کشور در زندان اوین به دار آویخته شد.(ایسنا ۲۸/۹/۸۶)

۱۴۹ـ زهرا ۴۲ ساله به جرم قتل همسرش حسین ۴۸ ساله به حکم شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی نورالله عزیزمحمدی و با تائید شعبه ۳۳ دیوانعالی کشور در زندان اوین به دار آویخته شد.(ایسنا ۲۸/۹/۸۶)

۱۵۰ ـ علیرضا ۲۹ ساله به جرم قتل عصمت و فرزند ۳ ساله اش علیرضا به حکم شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی نورالله عزیزمحمدی و با تائید دیوانعالی کشور در زندان اوین به دار آویخته شد.(ایسنا ۲۸/۹/۸۶)

۱۵۱ ـ عرفان ۲۸ ساله به جرم قتل علی اکبر به حکم شعبه ۱۰۸۶ دادگاه کیفری استان تهران و با تائید شعبه ۳۹ دیوانعالی کشور در زندان اوین به دار آویخته شد.(ایسنا ۲۸/۹/۸۶)

اخبار مربوط به سرکوب عمومی:

۱۵۲ ـ سرهنگ محمد مراد ایزدی فرمانده نیروی انتظامی کرمانشاه اعلام کرد : در جریان اجرای « طرح ارتقای امنیت اجتماعی » ۷۰۳ نفر به اتهام « اراذل و اوباش » توسط نیروی انتظامی بازداشت شدند.(ایسنا ۲۰/۹/۸۶)

اخبار اجتماعی :

۱۵۳ ـ علی باقر زاده معاون آموزش و پرورش عمومی وزارت آموزش و پرورش گفت: متاسفانه امسال ۱۱۵۰۰۰ دانش آموز بعد از ثبت نام در مدارس ابتدایی کشور مدرسه را ترک کرده اند.(ایسنا ۲۷/۹/۸۶)

۱۵۴ ـ سید عبدالله عمادی مدیر کل دفتر فقر زدایی وزارت رفاه اعلام کرد: بر اساس آخرین آمار کشور در سال ۸۵، بیش از ۱۱ در صد جمعیت ایران در زیر خط فقر مطلق هستند که از این میان حدود ۷۰۰ هزار نفر در فقر شدید بسر می برند.(مهر ۲۹/۹/۸۶)

۱۵۵ ـ میرزایی رئیس “موسسه آموزش از راه دور” اعلام کرد: طبق آخرین آمار مستند به دست آمده، ۲۴۰۰۰۰۰ لازم التعلیم در سال جاری از تحصیل بازمانده و در یکی از مقاطع تحصیلی از ابتدایی تا پایان متوسطه ترک تحصیل کرده اند.(ایسنا ۳۰/۹/۸۶)


“فعالین ایرانی دفاع از حقوق بشر در اروپا و امریکای شمالی”
ihrnena@gmail.com ۳۰/۰۹/۱۳۸۶ برابر با ۲۱/۱۲۱/۲۰۰۷
انجمن فعالان حقوق بشر در ایران ـ کانادا: FaalanHRC@yahoo.ca
siterahaei@yahoo.com:انجمن مدافعین حقوق بشرو دمکراسی در ایران - فرانسه
اتحادیه برای دمکراسی در ایران ـ ایتالیا: updi@libero.it
اتحاد برای دفاع ازحقوق بشر در ایران - واشنگتن - آمریکا: adhri۱@yahoo.com
info@bashariyat.de :کانون دفاع از حقوق بشر در ایران - آلمان
shafaei@azadegy.de شبکه فعالان حقوق بشر ایرانی در آلمان:
HRIRNL@gmail.com: کانون دفاع ازدمکراسی در ایران- هلند
info@komitedefa.org : کمیته دفاع از حقوق بشر در ایران - سوئد
defendhriran_ca@yahoo.com:کمیته دفاع از حقوق بشر در ایران - کالیفرنیا - آمریکا
komitenoran@yahoo.noکمیته نوران(کمیته دفاع از حقوق بشر در ایران - نروژ):
yebarak@yahoo.ca : سازمان ایرانیان غرب کانادا - ونکور - کانادا
kupg_iran@yahoo.de: کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ایران- برلین
mnrecht@hotmail.comفعالین ایرانی حقوق بشر- سوئیس:
فعالان دفاع از حقوق بشر: Irantestimonyinfo@irantestimony.com