Monday, December 03, 2007

چندین ساعت تار و تاریک بی خبری


زهرا بني يعقوب . دكتر زهرا بني يعقوب . پزشك عمومي . متولد بيست و پنج مهر پنجاه و نه .(کمتر از سی سال! )ورودي مهر ماه 77 دانشگاه تهران . مجرد . ساكن تهران . فرزند پدري كه از زندانيان سياسي در رژيم سابق بوده است . و دكتر زهرا بني يعقوب بنا به قانوني كه سالهاي زندان پدر را معادل امتياز ” آزادگي ” به حساب آورده است از قانون خدمت اجباري پزشكان در مناطق محروم معاف بوده است اما پس از مدتي كه از فارغ التحصيلي اش مي گذرد با توجه به اين كه عملا امكان اشتغال پزشكان جوان در تهران و شهر هاي بزرگ وجود ندارد همراه دوست دوران تحصيل خود هانيه عازم رزن در استان همدان مي شود و مدت سه ماه در روستاي از توابع رزن مشغول به كار مي شود . پس از مدتي محل خدمت خود را به روستاي ” سيس” از توابع قروه سنندج تغيير مي دهد . روز پنج شنبه يك روز پيش از عيد فطر در پارك مردم روبروي دانشگاه بو علي سيناي همدان به جرم همراهي با پسر جواني به اسم حميد بازداشت مي شود . به بازداشت گاه منتقل مي شود به مدت بيش از 48 ساععت در بازداشت مي ماند و دو روز بعد جسد حلق آويز شده وي در بازداشت گاه پيدا مي شود كه مسوولان ادعا دارند خانم دكتر با استفاده از يك پرچم تبليغاتي اقدام به خود كشي كرده است. این در حالیست که روز پیش از آن با برادر خود صحبتی تلفنی داشته است و از وضعیت روحی مناسبی به نقل از برادرش بر خوردار بوده است . اما در این چندین ساعت تار و تاریک بی خبری از او چه گذشته است. همه بی خبریم!! پدر داغ دار وی به همدان حرکت کرده بود تا مقدمات آزادی فرزند تحصیل کرده اش را به جرم نابخشودنی همراه بودن با یک پسر فراهم کند که خبر مرگ زهرا مواجه می شود.

جرم زهرا تها همراه کسی بودن ودلیل مرگ بنی یعقوب را خودکشی خوانده اند انگاری همین دیروز بود که مرگ سیرجانی را حاصل لیست قلبی و و وقیحانه جرم این نویسنده را هم همراه داشتن تریک در جیب اعلام کردند