Monday, September 04, 2006

جزم گرای ودین گرای عوام فریبانه

آسمان ها جای کرکـــــس بوده از روز ازل
سر نبر بالا که خون می بارد از چشم غزل
هر روز بر ججم غبار آینه فراموشیمان افزوده می شود. دیروز بزرگانی چون فرهانی و امیر کبیر را از یاد بردیم و حاصلش این شد
که در دگرگونی های عصر مشروطه به معظلاتی چون دخالت معممین در زندگی روز مره و سیاست آن گونه که باید نپردازیم و ساده بگذریم از آنچه پیشنیان در برخوردهای که با بست نشینی و تعمیم مدارس نوین و تشکیل مجلس ملی و عدالت خانه به آن پرداخته بوداند.زمانی دیگر دگرگونی های را که راد مردانی چون پریم خان وصوراسرافیل بامشروطه بنیان نهاده بوداند به هیچ گرفتیم و نتیجه آن شد که مشروعه طلبانی یا بهتر است بنویسم طالبانی، که از بنیان با برابری مخاف بوداند در برابر آزادگان ایستاداند و به نام اسلام کمر به قتل وزیر خارجه و سقوط دولت ملی بستند و بلوای مصیبتی آنچنان را آفریداند و در زمانی محسوس تر صدای برخورد آرای مصدق را با اندیشه متحجر کاشانی و حاصلش را تا به آن حد نادیده گرفتیم که فراید مظلوم نمای گرگان در پوستین شبان که پدیده های نوین دوران پهلوی ها به مذاقشان خوش نمی آمد فریبمان داد و تیشه به ریشه خود زدیم وچنان شد که برادر گونه فریبمان دادند و بر شانه های خود آنان را به مسند بیدادگاه ها بردیم و نشاندیم و حالا در شبی ممتد و بیست و اندی ساله زنگ صدای فروهر و اسکندری و پوینده و مختاری وشریف و محمدی و هزاران انسان دیگر را باز نادیده می گیریم که فریاد مخالفت با جزم گرای ودینگرای عوام فریبانه را داده و راهی را می روند که از مزدک و مانی تا ستار خان و فرخی و عشقی هزارا گمنام عاشقانه سپری کرده اند اما......تا