Tuesday, August 22, 2006

طنز درناک



رفسخانی در خطبه های نماز جمعه هفته گذشته از فرماندهان و دلاورانی قدر دانی کرد که در لبنان خدماتی ارائه داده اند و افزود که به علت(شرایط و زمان) نامی از آنها نمی تواند ببرد. طنز درناک و توام مضحکی که در این سخن رانی بود تضادی آشکار با سیاست های تبلیعاتی حکومت داشت زیرا که جمهوری فقاهتی در بیست واندی سال از حکومتش دائما تکرار کرده است که پشتیبانیش از حزب الله تنها معنوی بوده وهست .واکنون یکی از سران آن از فرماندهانی غیر از حسن نصر الله یاد می کند که در پشت پرده به هدایت آن مشغول بوده و هستند.سخنان رفسنجانی هیچ کس را غافل گیر نکرد چون حمایت رژیم از گروه های خشونت طلبی مانند حزب الله از کسی و بلاخص ایرانیان داخل پوشیده نبوده است و آنه شاهد بوده اند شریان های نفت ملی فقیر چگونه به جای صرف شدن در داخل به ناگجا آبادها ختم می شوند. اما آنچه این کلام را در خور توجه می سازد ادغان به این امر است که بر خلاف شعار روزنامه های دولتی ورسانه های کنترل شده ایران نبرد این گروه ،جنگی یک سویه نبوده است که یک طرف فاقد توان نظامی و دارای روح شلحشوری و دیگری تنها متکی به تجهیزات باشد . بلکه کارزاری بود که در یک سو آن سپاه انقلاب اسلامی و در واقع ارتشی ائدولوژیک و هستی رژیم قرار داشت که تمام توان و تجربه خود را معطوف به طولانی تر کردن نبرد کرده بود و می کوشید با آفریدن جهنمی واقعی تابلو مخوفی از توان خود به نمایش بگذارد ودر طرف دیگر مخاصمه حکومتی قرار داشت که برای اثبات حق حیات خود و نشان دادن چهره وضعف های اختاپوس اسلام ناب محمدی وبریدن یکی بازوهای آن پای به میدان گذاشته بود.نبرد یک ماهه در هر صورت با ویرانی ها و تلفات زیاد برای غیر نظامیان هر دو سو به پایان رسید آنهم در هنگامه ای که اسرائیل از بال دست خواهان ادامه آن و جمهوری اسلامی و حزب الله درخواست پایان سریع آن بودند در تحلیل نهایی این فاجعه باید باور کرد که اسرائیل تا حدودی به اهداف خود دست یافت .زیرا با نشان دادن بی منطقی و روح ماجراجوی حزب الله ،مردم هراسان ار قدرت روز افزون آنها را در منطقه با خود همراه کرد و گواه این مطلب این است که در طول زمان در گیری ها دنیای عرب که سیاست مداران همانند مبارک از برانگیخته شدن احساسات آن از آسیب رسیدن به ستون فقرات شیعی و امت مسلمان جهان را می ترساندند به شماتت مرام و خشونتشان برخواست و با سکوت معنی داری آن به نظاره نابودیشان نشست و اسرائیلنیز از فرصت استفاده کرد و مقدار زیادی از توانایهای حزب الله رااز بین برد و به آنها همچون جیش المهدی در نبرد با امریکا درسی از دگرگونی اوضاع داد که بعید است که دیگر بار لبنانیت خویش را

ا در طبق اخلاص پیش کش تهران کنند. امااگر مقصود سران جمهوری اسلامی منحرف کردن نگاه های حساس پرونده هسته ای و نشان دادن توان باز دارندگی نظام اسلامی بود برآورده نگردید زیرا حزب الله که تمام توان نظامی سپاه، سوای مو شک های دور پرواز است تنها توانست با بهای سنگین ، فظای حیاتی اسرائیل مدت کوتاهی آشفته کند که پیش از این صدام هم برای یک ماهی موفق به آن شده بود ولی آنچنان که مشاهده شد تاثیری در نتیجه نهایی جنگ نداشت. اکنون سران جمهوری اسلامی به خوبی از تبدیل لحن آمریکا در یافته اند که دیگر واضح است که در صورت وقوع رویاروی میان امریکا و ایران،ازحزب اللهی که از عمق استراتژیک نیز بر خوردار نیست بی حمایت ایران که در آن برهه قطعا به سادگی میسر نخواهد بود جز به پرداختن به نبردی برای بقای کاری بر نخواهد آمد.از این روست که می توان گفت که در نهایت علی رغم ادعای دو طرف جنگ اخیر حزب الله و اسرائیل این جنگ نیز چون تمامی نبردهای تاریخ پیروزی نداشته باشد اما قطعا یک بازنده دارد و آن سران جمهوری لسلامی هستند که تک خال کارتهای خود قبل از شروع دور نهای بازی رو کرده اند