Monday, August 14, 2006

ژان پل سارتر


ژان پل سارتر،ودفاع از خشونت درلبنان

آن زمان که بیروت عروس شهرهای خاور میانه نامیده می شد و هنوز سایه رحمت خمینی وتدبیر محتشمی و دست حسن نصر الله به آن نیفتاده بود حادثه ای رخ داد که چون امروز تمامی بازیگران لبنان از جمله ایران آباد آنروز درگیرش بودند
در سال 1347 دولت ایران خواستار استرداد سپهبد تیمور بختیار اولین رئیس سازمان امنیت کشور مغظوب شده و معذول گردیده شد که به جرم حمل اسلحه در باز داشت دولت لبنان قرار داشت در میانه مباحث و جدل دیپلماتیک حاصله از این تقاضا بود که ناگهان وبه نحوی حیرت انگیز ژان پل سارتر فیلسوف نامدار چپ فرانسوی و بنیان گذار مکتب اگزستانسیالیسم به دفاع جانانه از بختیار برخواست
ژان پل سارتر که محبوبیت فوق العاده اش را در پی خلافت با اشغال گری نازی ها و بعدها با جنگ ویتنام کسب کرده بود در آن هنگام بی مضایقه حیٍثیت سیاسی اش رادرپای کسی ریخت که مطبوعات ایران نام با مسمای ساواکی بی رحم را برایش برگزیده بودند
ژان پل سارتر مدعی بود که در دفاع از حقیقت قائل به چپ و راست نیست
اما بوداند کسانی که می پنداشتند که رفتار او ازهراس ژنرال دو گل زماندار وقت نشائت می گرفت که از باز گرداندن و اعدام دارنده نشان عالی فرانسه وحشت داشت
نفس عمل سارتر در کل قابل احترام می نمود چه در همان هنگام پاپ نیزدر پی درخواست شیعیان لبنان به دلیل امکان اعدام و عدم دسترسی متهم به دادرسی عادلانه خواهان مخالفت شارل حلو نخست وزیر لبنان با استرداد تیمور بختیار شده بود
اما مخالفت ژان پا سارتر از ان حیث متفاوت می نمود که او درهنگامی که در پشت دیوارهای آهنین اردوگاه چپ یا سیاه چاله های خاور دور انسان های بی نام بسیاری با غذاب و مرگ دست وپنجه نرم می کردند برای آزادی تیمور بختیار، هزینه و امتیازی متمایز را متقبل شده بود
آنچه بر سارتر گذشت نمونه های دیگرش را می توان در گفتارهای صرف شیرین عبادی بسیار دید که در زمانی که همیهنانمان در زیر فشار خرد کننده رژیمی سفاک قرار دارند که هستی و کلیتشان رادر معرض نابودی قرار داده است و هر آن احتمال می رود که کشور بحران زده از مدیریتی فقاهتی فاسد و مملو از حد ورجم وقتل وحریق در جنگی دیگر به نابودی مطلق کشیده شود به دفاع جانانه از به اصطلاح مردم فلسطین و لبنان و بی توجه به قربانیان اسرائیلی خشونت می پردازد و هرازچندگاهی خبر گذاری ها و بیانیه ها به نقل از ایشان نگاه ها را به گوشه ای دیگر بجز زندان های دهشتناک و مخوف ایران می دوزند و در غفلت خانم عبادی و ما که جهانی شدن را پیش یا بیش از ایرانی بودن فرا گرفته ایم منوچهر محمدی ها را به قتل گاه می کشانند و هر روز بر تعداد تعداد مبحوسین زندان های رسمی و غیر رسمی مییفزایند

اگر چه باید باور داشت نگاه و افق دید ما باید در فرا تر ازایران باشد اما تضادی در آن نیست که توأم به ایران هم بیندیشیم وجدا ازمخالفت های آئینی و تارخیمان با هر اندیشه ای از مرز های خرد عبورنکنیم.زیرا اگر چه قربانیان خشونت در هر نقطه دنیا سزاوار بذل توجه اند اما منوچهر های ایران مظلوم ترین ها و بی کس ترین ها هستند و دفاع از بی صدا ترین ها راباید همیشه در اولویت قرار دارد ونباید فراموش کرد که ملل دیگر در هر صورت حکومتی بر آنها حاکم است که یک هزارم ددمنشی حاکمان معمم با فلسفه اسلامی را ندارند و بدانیم که اگر ژان پل سارتر در دفاع بیش از حد از سپهبد تیمور بختیار را افراط را طی کرد در هر صورت قابل اغماض است زیرا همین بزرگ مرد ازفعالین جنبش مقاومت ملی فرانسه بود و تا اخراج فاشیسم از کشورش از پا ننشست وبخاطر بسپاریم . چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است