سومين برادران سوشيانش، شاعر شکوه اندوهناک
سه برادران سوشیانس شاعر شکوه اندوهناک*
مهدی اخوان ثالث بامجموعه سوم خود زمستان در 1336شاعری مطرح در محافل ادبی گردید اوبی تردید دارای صدایــــــی مشخص و از تاثیر گذارترین ها بر شاعران هم دوره خود بوده است.
زبان نوشتاریـــش میان نوپردازی نیمایی وشعر کلاسیک است.تعلق خاطر اوبه رعایت اصول نگارش وتاکید برمفاعیل عروضی وقافیه بنـــــــدی وحتـــــی صنایع لفظی،ساختارمنسجم وآهنگین اشعار او را شاخصه ای منحصر به فرد می بخشد.
ماهیت شعر اخوان درعین هماهنگی کلام وانســـــــــــــجام اجزا توام
با سادگی است وسیلان احساسی او در خواستگاه و چشم انداز ملموس جامعه جریان دارد وخرد وشعورمخاطبش را با خویش ازنقطه عزیمت تا مقصد می کشاند.
درونمایه غالب اشعار اخوان شکوهی اندوهناک است وبر پایه هـــــــمین عنصر همیشگی ومیل او به انسانی کردن نمادها از منظراول شخــــص است که قریب به اتفاق دوستداران و منتقدانش،او را راوی دردهای مفرط وداغ های نمایان کودتای28 مرداد می پندارند.در حالی که اخوان ازهمان آغاز کار خود وانتشار ارغنون درسال1330 به ابراز یــــــــاس مختص به خویش همت گماشته بود.
اخوان شاعر خطه خراسان و وامدار راز هولناک ابوالینبقی هاست او سبعیت تاریخی سترون و مملو از حد و رجم و قتل حریق اما فرامش شده را،در ژرفنایی چشم های سبایا واسرا دیده است.
م-امید قدرت تخیل بلند پرواز و آزاد منشش را همراه با مهارت تکنیکی در ترسیم سازه های ذهنی،برای بیان ســقوط پایان ناپذیر ملتی وفریاد از عفونت زخمی مزمن وناسور شده به یا دگار گذاشته است.
ذهن اخوان همانند بسیاری از ایرانیان درگیرچرایی ها،وتشنه عدالت بود او خود در این باره می گفت:
*من عقده عدالت دارم.هر که قافیه را بشناسدعقده عدالت دارد.قافیه دو کفه ترازوست.....
اخوان در تلاش برای منطبق کردن همین واقعــــیت بی جواب ماندن از محیطش،با ذهنیت آن دادآباد مطلوبش بود که لاجرم خطی تیره وخون آلود را به مثابه راهی مفروض،تا به مقصود گم شده اش یعنی ایران باستان پی گرفت.
مقصودی که برای ارزشیابی آن بهترین راه استناد برروش نمونه ایست تا ماحصل آن بر حضــــور ویژگی هایی در کل اثر گواهی دهد.م-امید قلمرو ودلبستگی نیرومند و یاس آلودی را دراکثراشعارش بر روی خوانندگان گشوده است.تا حدی که اشاره به پاره ای از شعرش نیز برای مثال مکفی است.او می سراید:
این شکسته چنگ بی قانون
رام چنگ چنگی شوریده رنگ پیر
گاه گوی خواب می بیند
اخوان نقطه عزیمت این شعررا در تاریکنایی بی سامان بودن محیط قرار می دهد واززبان (چنگ بی قانون)به توصیف خزن آلود (بارگاه پر فروغ مهر)و ستایش (طرفه چشم انداز شاد وشاهد زرتشت)می پردازد.و گویی که از فراز و اوج غروری خود بارور باز می گردد با لذتی گس وماندگار(یاد ایام شکوه وفخر وعصمت را)در فضایی محزون تکرار می کند.
ابعاد بیزاری اخوان نسبت به وضعیت قابل ادراک محیط امروز بی نشان از گذشته،وقتی اشکار می شود که او(قرن دیوانه)را به مسلخ کلمات می کشاند وروزهای(تنگ وتارش)را همگن وصله ای ناجور،در افق دید بشر ترسیم می کند و همچون انسانی آرمان گرا می خواهد(که هیچستانش بگشایم)نیستی ای که پیروزی بر ان تنها با تکیه برهستی ومنظر خاص اومیسر است.
فضای برانگیخته شعر،ناگهان با فرودی مایوسانه باز می گــــردد واودر تنگنای شرایط(این شکسته چنگ دلتنگ محال اندیش)را به داوری می نشیند و در مقابل آن (پریشان گوی مسکین) ناامیدانه می کوشد تا نقبی در دل زمان بزند و عصر پیشدادی ایران را که می داند(پور دستان جان ز چاه نابرادر در نخواهد برد) در دوگانـگی رفتارش،شرمـسار(پور فرخزاد)سپه سالار آرتش ایران کند که او را در برابر تازیان همچون نمادی از ایثاری ناب و مایوسانه می نمایاند ودرخاتمه از زبان رستم فرخزاد خونالود می نالد و می گوید: (ما فــــــــــــــــــاتحان شهر های رفته بر بادیم)ونقطع پایان را درتهیایی مطلق می گذارد.
رکن حسی و همشیگی شعر اخوان همان گونه که مشـــــــــاهده شد اندوه است.غمـــِی که خود معلول شکستی ماندگاروسیاه رنــــــــــــگ وعقیم است.اخوان در بیان اندوه خود صداقت داشت و اساس تمام محاسن وخوبی ها را در ورایی هزار سیصد واندی سال می جست.اودر باره ذات شــعر که معتقد بود در حاشیه آن زندگی کرده است می گفت:
*شعرمحصول لحظه بی تابی انسان در پرتو شعور نبوت است.
وقطعا در یکی از همان لحظه ها ی ناب بی تابی ملهمش بود که دانست راز بزرگ(خواب جادویی)است وافسوس خورد که لیک بی مرگ است دقیانوس.
کیوان بابایی لندن2005/12/28
*در اوستا اشاراتی در باب سه تن موعود سوشیانس(سوشیانت)هست که هر یک به فاصله هزار سال ظاهر خواهند شد تا بدی را ازجهان بردارند وراستی ونیکی را یاری دهند.
مهدی اخوان ثالث بامجموعه سوم خود زمستان در 1336شاعری مطرح در محافل ادبی گردید اوبی تردید دارای صدایــــــی مشخص و از تاثیر گذارترین ها بر شاعران هم دوره خود بوده است.
زبان نوشتاریـــش میان نوپردازی نیمایی وشعر کلاسیک است.تعلق خاطر اوبه رعایت اصول نگارش وتاکید برمفاعیل عروضی وقافیه بنـــــــدی وحتـــــی صنایع لفظی،ساختارمنسجم وآهنگین اشعار او را شاخصه ای منحصر به فرد می بخشد.
ماهیت شعر اخوان درعین هماهنگی کلام وانســـــــــــــجام اجزا توام
با سادگی است وسیلان احساسی او در خواستگاه و چشم انداز ملموس جامعه جریان دارد وخرد وشعورمخاطبش را با خویش ازنقطه عزیمت تا مقصد می کشاند.
درونمایه غالب اشعار اخوان شکوهی اندوهناک است وبر پایه هـــــــمین عنصر همیشگی ومیل او به انسانی کردن نمادها از منظراول شخــــص است که قریب به اتفاق دوستداران و منتقدانش،او را راوی دردهای مفرط وداغ های نمایان کودتای28 مرداد می پندارند.در حالی که اخوان ازهمان آغاز کار خود وانتشار ارغنون درسال1330 به ابراز یــــــــاس مختص به خویش همت گماشته بود.
اخوان شاعر خطه خراسان و وامدار راز هولناک ابوالینبقی هاست او سبعیت تاریخی سترون و مملو از حد و رجم و قتل حریق اما فرامش شده را،در ژرفنایی چشم های سبایا واسرا دیده است.
م-امید قدرت تخیل بلند پرواز و آزاد منشش را همراه با مهارت تکنیکی در ترسیم سازه های ذهنی،برای بیان ســقوط پایان ناپذیر ملتی وفریاد از عفونت زخمی مزمن وناسور شده به یا دگار گذاشته است.
ذهن اخوان همانند بسیاری از ایرانیان درگیرچرایی ها،وتشنه عدالت بود او خود در این باره می گفت:
*من عقده عدالت دارم.هر که قافیه را بشناسدعقده عدالت دارد.قافیه دو کفه ترازوست.....
اخوان در تلاش برای منطبق کردن همین واقعــــیت بی جواب ماندن از محیطش،با ذهنیت آن دادآباد مطلوبش بود که لاجرم خطی تیره وخون آلود را به مثابه راهی مفروض،تا به مقصود گم شده اش یعنی ایران باستان پی گرفت.
مقصودی که برای ارزشیابی آن بهترین راه استناد برروش نمونه ایست تا ماحصل آن بر حضــــور ویژگی هایی در کل اثر گواهی دهد.م-امید قلمرو ودلبستگی نیرومند و یاس آلودی را دراکثراشعارش بر روی خوانندگان گشوده است.تا حدی که اشاره به پاره ای از شعرش نیز برای مثال مکفی است.او می سراید:
این شکسته چنگ بی قانون
رام چنگ چنگی شوریده رنگ پیر
گاه گوی خواب می بیند
اخوان نقطه عزیمت این شعررا در تاریکنایی بی سامان بودن محیط قرار می دهد واززبان (چنگ بی قانون)به توصیف خزن آلود (بارگاه پر فروغ مهر)و ستایش (طرفه چشم انداز شاد وشاهد زرتشت)می پردازد.و گویی که از فراز و اوج غروری خود بارور باز می گردد با لذتی گس وماندگار(یاد ایام شکوه وفخر وعصمت را)در فضایی محزون تکرار می کند.
ابعاد بیزاری اخوان نسبت به وضعیت قابل ادراک محیط امروز بی نشان از گذشته،وقتی اشکار می شود که او(قرن دیوانه)را به مسلخ کلمات می کشاند وروزهای(تنگ وتارش)را همگن وصله ای ناجور،در افق دید بشر ترسیم می کند و همچون انسانی آرمان گرا می خواهد(که هیچستانش بگشایم)نیستی ای که پیروزی بر ان تنها با تکیه برهستی ومنظر خاص اومیسر است.
فضای برانگیخته شعر،ناگهان با فرودی مایوسانه باز می گــــردد واودر تنگنای شرایط(این شکسته چنگ دلتنگ محال اندیش)را به داوری می نشیند و در مقابل آن (پریشان گوی مسکین) ناامیدانه می کوشد تا نقبی در دل زمان بزند و عصر پیشدادی ایران را که می داند(پور دستان جان ز چاه نابرادر در نخواهد برد) در دوگانـگی رفتارش،شرمـسار(پور فرخزاد)سپه سالار آرتش ایران کند که او را در برابر تازیان همچون نمادی از ایثاری ناب و مایوسانه می نمایاند ودرخاتمه از زبان رستم فرخزاد خونالود می نالد و می گوید: (ما فــــــــــــــــــاتحان شهر های رفته بر بادیم)ونقطع پایان را درتهیایی مطلق می گذارد.
رکن حسی و همشیگی شعر اخوان همان گونه که مشـــــــــاهده شد اندوه است.غمـــِی که خود معلول شکستی ماندگاروسیاه رنــــــــــــگ وعقیم است.اخوان در بیان اندوه خود صداقت داشت و اساس تمام محاسن وخوبی ها را در ورایی هزار سیصد واندی سال می جست.اودر باره ذات شــعر که معتقد بود در حاشیه آن زندگی کرده است می گفت:
*شعرمحصول لحظه بی تابی انسان در پرتو شعور نبوت است.
وقطعا در یکی از همان لحظه ها ی ناب بی تابی ملهمش بود که دانست راز بزرگ(خواب جادویی)است وافسوس خورد که لیک بی مرگ است دقیانوس.
کیوان بابایی لندن2005/12/28
*در اوستا اشاراتی در باب سه تن موعود سوشیانس(سوشیانت)هست که هر یک به فاصله هزار سال ظاهر خواهند شد تا بدی را ازجهان بردارند وراستی ونیکی را یاری دهند.