Saturday, October 06, 2007

نامه ی حشمت اله طبرزدی


دعوت به همبستگی

الف- امور اقتصادی و رفاهی مردم؛

وضعیت اقتصادی و رفاهی مردم ایران را اکثریت قریب به اتفاق کسانیکه در کشور زندگی می کنند،

به خوبی درک می نمایند. تنها اقلیتی برخوردار که عبارتند از سرمایه اندوزان وابسته به نهادهای حکومت یا رانت خواران، از این وضعیت بی خبرند. بنیاد های مالی و در راس آنها قدرتمندان

سپاه پاسداران،بنیاد مستضعفان،کمیته ی امداد،شرکت های دولتی،نهادهای مالی وابسته به سازمان تبلیغات،روحانیون بلند پایه در مشهد و قم و آقا زاده ها،شهرداری ها و دستگاهای مالی وابسته به مناطق

آزادی چون کیش و بودجه های کلان ناشی از درآمد 60 میلیارد دلاری حاصل از فروش نفت، به زایش طبقه ی جدیدی از زراندوزان منجر گردیده است که بیش از 90-80 درصد از ثروت های ملی را در انحصار خود دارند. اما 90-80 درصد از مردم ایران به ویژه پس از کوپنی شدن بنزین، افزایش صد درصدی قیمت مسکن و اجاره بها ،افزایش قیمت همه ی اقلام که درسبد مصرفی روزانه ی آنان قرار دارد، تورم،بیکاری و هزاران گرفتاری اقتصادی و اجتماعی با مرگ تدریجی دست و پنجه نرم می کنند.تنها نیاز به یک فاجعه ی ناگهانی است تا همگان به عمق این فاجعه ی اقتصادی-انسانی پی ببرند.

مردم ایران به لحاظ حمل و نقل و گرفتاری های ناشی از قطع یک باره ی بنزین، در شرایطی زندگی

می کنند که پیش از این در جنگ 8 ساله با آن روبه رو بوده اند.قطع مداوم برق و بعضاً قطع آب نیز بر عمق این فاجه می افزاید. اما هیچ فرد ، گروه و روزنامه یا رسانه ای حق ندارد، این وضعیت را بر ملا کرده واز اولیای امور پرسش کند که چرا یک دولت نظامی-امنیتی را بر ما حاکم کرده و میلیاردها دلار

درآمد ناشی از فروش نفت و گاز را آنگونه که خود می خواهید، هزینه می کنید، اما ملت ایران باید سوخت مصرفی برای حمل و نقل را نداشته باشند و زندگی روزانه اش فلج شود! چه کسی به اینها اجازه

داده که نبض اقتصادی کشور را در اختیار تعداد معدودی از فرماندهان نظامی سپاه پاسدار قرار بدهند تا قراردادهای چندین میلیاردی اقتصادی را پشتواته ی زور نظامی-امنیتی خود سازند و هر صدای مخالف را با خشونت در هم بکوبند؟ چه کسی گفته بود سپاه پاسدار حق دارد در امور اقتصادی وسیاسی، همچون

قیمی برای این ملت عمل کند؟ آیا مجیز گویان این نهاد بسیار قدرتمند اقتصادی-نظامی-امنیتی-سیاسی،

جرات این را دارند از سران این مافیا بپرسند مجوز دخالت در امور اقتصادی کشور را از کجا به دست آورده اند؟گیرم که آنها به بهانه ی دفاع از انقلاب به خود حق بدهند که مجلس،دولت،شوراهای شهر، رادیو و تلویزیون و هر نهاد موثر سیاسی را در اختیار بگیرند،مجوز عقد قراردادهای چندین میلیاردی اقتصادی در داخل و خارج از کشور را از کجا گرفته اند؟ آیا چنین حقی برای ارتش یا هر نهاد نظامی

در سراسر دنیا معمول است؟آیا فساد مالی ناشی از دخالت های اقتصادی وزارت اطلاعات در دوران رفسنجانی و باند قدرت فراموش شده است؟ خاتمی،کروبی،حزب اعتماد ملی ،سازمان مجاهدین انقلاب و مشارکتی ها که مدعی اند این نهاد مردمی است –البته بود-آیا همین نهاد به اصطلاح مردمی به آنها اجازه می دهد که از او بپرسند چرا این نهاد می بایست مقدرات اقتصادی-سیاسی یک ملت را در دست بگیرد یا

به آنها خواهد گفت گردن می زنیم و زبان می بریم که زدن و بریدن اما اصلاح طلب ها آخ هم نگفتند؟!

واقعیت را بگوییم که وحشت ناشی از زندان، شکنجه حتی اعدام نه تنها به ما اجازه نمی دهد که از وضعیت اقتصادی این ملت بلازده حرف بزنیم،بلکه برای خوش رقصی و فریب دادن خود ،مشت آهنین را می بوسیم وبه مجیز گویی می افتیم .

این قلم شکسته هر اندازه از فقر کنونی ملت ایران که ناشی از سیاست های همین حکومت و به ویژه برخی فرماندهان نظامی است که پس از وقایع 18 تیر1378 با نوشتن نامه ، خاتمی را تهدید به کودتا کرده و به مرور دولت اصلاحات را از گردونه ی تاریخ به بیرون رانده و خود بر مقدرات مردم حاکم شدند، بگوید کم گفته است. مشکل اصلی این است که قلم ها را شکسته،زبان ها را بریده و گردن ها را قطع کرده اندو این ملت فقیر،سخنگو و فریاد کننده ای ندارد.تاکید می کنم که تنها یک واقعه ی ناگهانی که البته خود معلول انباشت مصیبت هاست،عمق فاجعه را آشکار خواهد ساخت.این فاجعه یا واقعه البته که دیر نخواهد بود.شورش بنزین و غارت بسیاری از فروشگاه های دولتی و آتش زدن بیش از 30 درصد (البته با اعلام رسمی از سوی حکومت)از پمپ های بنزین فقط در طول 3-2 ساعت را به یاد داشته باشیم.یکی از همین بسیجی ها گفته بود، آن شب با یک عدد پتو و یک عدد اسلحه تا صبح بیدار بودند و از ترس مردم می لرزیدند.

ب-حقوق بشر و دموکراسی

مسائل مربوط به آزادی بیان،حقوق اساسی ملت که در همین قانون اساسی در یک فصل جداگانه مورد بحث و تائید قرار گرفته و مسائل مربوط به دموکراسی و حقوق بشر که نیاز به بازگویی ندارد.مافیای نظامی-امنیتی حاکم،برای سلب حقوق قانونی و اساسی آحاد شهروندان،هیچ مانعی در سر راه خود نمی بیند.هیچ روزنامه نگاری حق ندارد آزادانه بنویسد. هیچ سیاستمداری حق ندارد به کارهای حزبی و سازمانی مبادرت ورزد. هیچ کارگری اجازه نداردبرای رسیدن به حقوق خود،اتحادیه و سند یکا داشته باشد.هیچ دانشجویی حق ندارد،برای دفاع از حقئق خود،میتینگ وتحصن داشته باشد.زنان،اقوام و معلمان

اگر ازحقوق قانونی خود که حتی در همین قانون اساسی به ظاهر مورد تائید حکومت سخنی بگویند به اقدام علیه امنیت ملی متهم شده و از شکنجه های رژیم سالم درنخواهند رفت.

آیا به راستی در این دنیای بزرگ و در قرن 21، کسی تا کنون از خود پرسیده است که مگر در این مملکت چه نیرویی حاکم است و به راستی در این مرز و بوم چه اتفاقی افتاده است که با سه دانشجوی دانشگاه معتبر پلی تکنیک، بیش از چند ماه است که چنین می کنند؟!کدام کشور را سراغ دارید که با دانشجو حتی اگر جرم سیاسی مرتکب شده باشد چنین کنند؟ آیا در برمه، بلاروس، کره ی شمالی، کوبا و سوریه و حتی سودان، با دانشجویان چنین کرده اند؟آیا اصلاح طلبان خط امام و طرفداران جمهوری اسلامی و مجیز گویان مشت آهنین که مدعی اند نظام فعلی از حکومت پیشین بسیار عالی تر است، قادرند حتی یک نمونه ی تاریخی ارائه دهند که ساواک بادانشجویانی که صرفاًبه مبارزه ی سیاسی مشغول بوده و احتمالاًدر جایی به شاه توهین کرده باشند،چنین رفتاری کرده باشد که نظام جمهوری اسلامی بر آمده از یک اتقلاب با دانشجویان در چند ماه اخیر کرده است؟ آیا اصلاح طلبان مجیز گوی مشت آهنین و بوسندگان دست قدرت مسلط، نمی دانند که درپشت این شکنجه و سرکوب،قدرتی جز این نهاد نظامی مسلط نیست؟

اصلاح طلبان به خوبی آگاه هستند که برای مجلس آینده،نهاد های انتصابی با پشتوانه ی همین قدرت اقتصادی-نظامی حاکم، اجازه نخواهند داد هیچ یک از کاندیداهای اصلی اصلاح طلبان تائید صلاحیت شوند تا چه رسد که اجازه دهند انتخاباتی آزاد و عادلانه برگزار شود و مثلاً اصلاح طلب ها یک بار دیگر به قدرت باز گردند!با اطمینان و با توجه به شرایط حاکم اعلام می کنم،حتی اگر رفسنجانی،خاتمی وکروبی کاندیدای انتخابات باشند،رد صلاحیت شده و یا رای آنها خوانده نمی شود چه رسد به بقیه. و با اطمینان و نظر به شناختی که از این افراد دارم،اعلام می نمایم که اینها خود این مسئله را می دانند و به همین دلیل جرات این را ندارند که کاندیدا شوند وگرنه حتماً این کار را می کردند.مگر در انتخابات ریاست جمهوری اخیر همین بلا بر سر کروبی و رفسنجانی نیامد،چه کاری از آنها ساخته بود؟!پس خود می دانند نتیجه ی انتخابات از پیش معلوم است و انتخابات به هیچ وجه نیمه آزاد هم نخواهد بود.اگر شهامت دارند، اعلام کنند که شرکت آنها در این انتخابات مشروط است و شروط خود را شفاف اعلام کنند تا مردم بدانند وحد اقل یک بار صداقت اصلاح طلبان را تجربه کنند.

ج-همبستگی

وضعیت اقتصادی مردم و شرایط حقوق بشر در ایران بر همگان روشن است.رژیم حتی به جناح طرفدار جمهوری اسلامی اجازه نمی دهد در رقابت های انتخاباتی وارد شود.همه ی این اقدامات مطابق اعلامیه ی جهانی حقوق بشر و حتی نص قانون اساسی موجود، غیر قانونی است.این شرایط نه فقط به دلیل قدرت سرکوب حاکم بلکه به دلیل تفرقه و بی عملی طرفدلران دموکراسی و حقوق بشر است.مردم نیز سالهاست منتظرند تا به اصطلاح مخالفین واپوزسیون،برنامه ای را در جهت حمایت از آنان اعلام کنند. بخشی از اپوزسیون که در انتظار حمله ی نظامی آمریکا به ایران لحظه شماری می کند و به همین دلیل هیچ رسالتی برای دفاع از ملت برای خود قائل نیست.بخشی دیگر از آن، سرگرم دعواهای تاریخی 28 مرداد و 22 بهمن است.اپوزسیون درون مرز نیز به شدت از سوی رژیم سرکوب می شود.نه اینکه نخواهند دور هم بشینند و برنامه ای برای خروج از این بن بست فعلی ارائه دهد، به محض اینکه دو گروه دور هم بنشینند،از سوی نیروهای سرکوبگر مورد حمله قرار می گیرند و حتی حریم خصوصی آنها از دستبرد نیروی غیر قانونی و سر کوبگر در امان نیست.بنابراین آیا باید تن به انفعال و سکوت داد و تسلیم مشت آهنین شد؟یا باید در انتظار حمله ی نظامی به کشور و نابودی همه ی سرمایه های ملی ماند؟ وآیا راهی جز سکوت و تسلیم و انفعال باقی نمانده است؟

گروهی از فعالان سیاسی در جنبش های دانشجویی،کارگری،اقوام،زنان و فرهنگیان بدون اینکه بخواهند نامی از آنها برده شود و یا تعلق خاصی به هیچ حزب و ایدوئولوژی معین داشته باشند، «کار زار همبستگی مهر» را اعلام کرده اند.این فعالان که در داخل کشور هستند و افشای نام آنها،قطعا خطر دستگیری را به دنبال دارد،مبارزه برای دموکراسی و حقوق بشر به ویژه دفاع از لایه ها ی گوناگون اجتماعی را در برنامه ی خود دارند.آنها اگر چه دفاع از حقوق آحاد شهروندان از جمله زنان،اقوام،کارگران،دانشجویان،معلمان و به ویژه آزادی زندانیان سیاسی را محور برنامه ی خود قرار داده اند،از هر نوع منازعه ی سیاسی و مباحث تئوریک که عملاً زمینه ی جدایی گروه ها را فراهم می سازد،پرهیز می کنند.

باور من این است که راه رهایی ما جز همبستگی نیست. هرکدام از ما اگر وظیفه ی خود بدانیم که از این کارزار همبستگی حمایت کنیم،عملاً وزنه ی سنگینی به وجود خواهد آمد که محور همبستگی ملی خواهد شد و سرکوب آن توسط رژیم غیر ممکن خواهد شد.

هم وطنان آزادی خواه!مبارزان صادق!دموکراسی خواهان بی ادعا!حمایت ما از این فعالان سیاسی و حقوق بشری،عملاً مردم را از سکوت و انروا بیرون می کشد. من اطمینان دارم هر کدام از این عزیزان یا نویسنده ی این سطور،ممکن است به دلیل سخن گفتن از همبستگی توسط سرکوب گران زندانی و شکنجه شوند،اما برای رهایی از جنگ ،سرکوب و فقر اقتصادی راهی جز همبستگی نیست.با حمایت خود خواهیم توانست کار زار همبستگی مهر را به کمیته ی همبستگی و پس از آن به جنبش همبستگی تبدیل کنیم.از زندان و شکنجه نهراسید.نا امید نباشید.اختلافات ایدوئولوژیک و تاریخی را کنار بگذارید.

رقابت های حزبی و سیاسی را دخالت ندهید.

عباس امیر انتظام،ادیب برومند،خسرو سیف،دکتر زنگنه،دکتر ناصر زرافشان،دکتر رئیس دانا،شیرین عبادی،سیمین بهبهانی،اسماعیل مفتی زاده،رضا پهلوی، دکتر محمد ملکی،محسن سازگارا،اکبز گنجی،علی افشاری،منوچهر محمدی،رویا طلوعی،سیامک پورزند،حسین باقر زاده،کامبیز روستا،

شهریار آهی،سیاوش عبقری،حسن زارع زاده،کیانوش سنجری، رامین احمدی، داریوش همایون،دکتر قائم مقام،محمد پروین،ویکتوریا آزاد،دکتر لاجوردی،دکتر علی جوادی ،آقای کشتگر،آقای شرفی،

و صد ها آزادی خواه و فرهیخته ی ایرانی که اگر بخواهم نام آنها را ذکر کنم مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد،همگی مورد احترام هستند. اگر این آزادی خواهان تصمیم بگیرند در یک حرکت گروهی و به فراموشی سپردن موقت اختلافات ایدوئولوژیکی،تاریخی و سلیقه ای جنبش را رهبری کنند با هزینه ی اندک،ملت ایران از فقر و سرکوب رهایی یافته و جنگی نیز اتفاق نخواهد افتاد.من به عنوان یک مبارز کوچک از خیل سربازان آزادی خواه این ملت از این عزیزان در خواست می کنم دعوت فعالان درون مرز را بدون جواب نگذارند. من با آگاهی از اینکه حتی نوشتن این مقاله برایم هزینه ی سنگینی به دنبال خواهد داشت،نوشتم آنچه را باید می نوشتم.من به سهم خود برای پرداخت هزینه آماده ام. اما به شما عزیزان متواضعانه اعلام می کنم، ملت ایران فقط هزینه ی سرکوب حکومت گران را نمی پردازد،بلکه

شما مبارزان و فرهیخته گان که به هر دلیل حاضر نمی شوید در کنار هم،رهبری گروهی یک جنبش مسالمت جویانه را به وجود آورید نیز مسئول هستید.اگر از هر ایرانی آگاه پرسیده شود که علت نا کامی ما چیست فوراً جواب خواهد داد،اختلافات اپوزسیون و عدم وجود رهبری.

عزیزان!در شرایط فعلی فقط یک رهبری دسته جمعی قادر است این مهم را به سامان برساند. امروز جنبش های داخلی به ویژه زندانیان سیاسی نیازمندند تا از سوی رهبران سیاسی،مدافعان حقوق بشر،روزنامه نگاران سر شناس و سایرین مورد حمایت قرار بگیرند.

من بر این باور هستم اگر بخواهیم می توانیم، زیرا راه رسیدن به پیروزی را بلد هستیم.دوستان عزیز!هم وطنان آگاه در انتظار چه نشسته اید؟منتظرید که مردم در فقر اقتصادی دست و پا بزنند؟

می خواهید شاهد شکنجه و اعدام تعدادبیشتری از جوانان باشید؟نکند گمان کرده اید اصلاح طلبان بار دیگر به حکوکت بر خواهند گشت؟آیا منتظرید جنگی در افتد و همه جیز از بین برود؟یا اینکه در انتظار دست تقدیر هستید؟ مطمئن هستم که در انتظار هیچ یک از این امور نیستید.گروهی از فعالان درون مرز،راه حل همبستگی را ارایه داده اند.اگر شما عزیزان هر راه حل دیگری که منجر به برون رفت

از وضعیت فعلی شویم را ارایه دهید و گرد هم آیید، من اولین رهرو شما خواهم بود. پس حرکت از این بیش شتابان کنید.

حشمت اله طبرزدی

مدیر مسئول هفته نامه ی توقیف شده ی پیام دانشجو