انقلاب و ضد انقلاب در ایران
چه نباید کرد؟!!
انقلاب اسلامی سال 57 ایران تنها انقلابی ایدئولوژیکی بود که که در سه دهه اخیر رخ داده است. بدیهی است کالبد شکافی این انقلاب ما را به نتیجه ای میرساند که جامعه ایران و همچنین جامعه جهانی در شرایط کنونی با آن روبرو هستند.
انقلاب اسلامی در زمره انقلاب های آرمانگرا قرار دارد که اهداف ایدئولوژیک آن تمامی روابط متنوع اجتماعی، تمایزات و حتی تضادهای دیگر موجود در جامعه را در پوشش دین قرار داده است. انقلاب تلاش نموده است با دینی کردن تمامی زوایای زندگی مردم، سلطه خود بر تاریخ و فرهنگ ملت ایران را نشان دهد.
حکومت و انقلاب اسلامی با نادیده گرفتن تمامی تنوعات و تمایزات موجود نظیر تنوعات اجتماعی، قومی، مذهبی، فرهنگی، تعارضات طبقاتی و تضادهای موجود در سیستم اقتصاد و اجتماعی کشور، تمامی خواسته های مردم ایران را با توجیهات دینی به سخره گرفته است. این شیوه رفتار انقلابی در بی اعتبار نمودن ملت ایران و بی ارزش دانستن خواست آنها، تمام محتوای ایدئولوژیک انقلاب اسلامی در ایران است.
اگر آرمان نجات بخش انقلاب سوسیالیستی, رسیدن به جامعه بی طبقه کمونیستی در تمام جهان و در مقابله با سیستم جهانی بوده و بخش مهمی از کشورهای جهان بویژه شرق را در خود فرو برده است و اگر تراژدی فاشیسم، ادعای نجات بخشی جهان در پناه اعتقادات نژاد پرستانه و ایجاد یک جنگ ویرانگر در مقابه با جهان را هدف رسیدن به آرمان خود قرار داده و بخشهای بزرگی از غرب و شرق را به ویرانی کشانده است, انقلاب اسلامی ایران نیز دارای بینشی نجات بخش جهانی از نوع دینی خاص خود است که ابعادی بزرگ و منطقه ای را دنبال میکند، این بینش نیز از جنگ برای پیشبرد اهداف ضد ملی خود استفاده میکند.
جمهوری اسلامی در تدوین استراتژی و حرکت بسوی اهداف خود در دو سطح بر دو تضاد عمده تاکید نموده است:
الف- تضاد با فرهنگ و هویت ایرانی
ب- تضاد با جهان (کفر و نماد بی دینی و بی عدالتی یعنی امریکا و اروپا) و کشورهای بظاهر مسلمان
الف- مردم و فرهنگ ایران در طول تاریخ و از زمان استیلای اعراب همواره مورد تهاجم دشمنان قرار گرفته اند، مقابله با فرهنگ و تاریخ ایران توسط جمهوری اسلامی نیز از نظر شکل و محتوا هیچ تفاوت ماهوی با تهاجمات اعراب بدوی ندارد و در تداوم سیاستهای دیرینه ضد ایرانی قرار دارد.
رهبران انقلاب اسلامی بدون اینکه شعار ضد ایرانی خود را طرح نمایند، انقلاب را اسلامی و متکی به امت، و نه ملت ایران نامیده و وظیفه انقلاب را نه تامین معیشت مردم ایران که حمایت از مستضعفان (بخوان امت) و گسترش اسلام دانسته اند.
از آنجاییکه مردم ایران در طول تاریخ مقاومتهای بسیاری از خودشان نشان داده اند و در مبارزات گسترده تا به امروز از نابودی فرهنگ ایران جلوگیری کرده اند. در مقابله با جمهوری اسلامی نیز که ضدیت ریشه ای و تاریخی با فرهنگ و هویت ایران دارد، مقاومت میکنند. در اینجا جمهوری اسلامی ناچارا تضاد خود با فرهنگ ایران را به یک تضاد عمده بین حکومت و مردم ایران تبدیل کرده است.
برخی درسهای نا آموخته از تاریخ و برداشتهای نادرست و غیر واقعی سیاسی- اجتماعی، حضور آنتاگونیستی دین در عرصه سیاست و تحمیل دین سنتی بر مردم توسط حکام گذشته را در تمامی دورانهای گذشته درک نکرده اند.
آنها حضور نامتناسب دو فرهنگ نا متجانس در کنار یکدیگر را درک نکرده اند و بدلیل حضور طولانی و جبری دین در جامعه ایران، تلفیق آنرا بصورتی تاریخی اجتناب ناپذیر میدانند. اکنون اثباتیه واقعی و تاریخی حضور جمهوری اسلامی بدرستی نشان داد که تمامی تفکرات مبتنی بر حاکمیت دوگانه دینی و ملی به کلی غلط است. تاریخ ایران نباید دیگر بار شاهد تکرار این معضل تاریخی باشد. اکنون شرایط به نفع یک تحول ملی در جریان است و جامعه ایران تحول عظیمی را در پیش رو دارد.
ب- تضاد با جهان (کفر) که روح آن در رهبری جهان یعنی آمریکا حلول کرده است.
از دیدگاه جمهوری اسلامی جهان غرب و شرق زمانی از ضدیت نظام اسلامی خارج خواهند شد که نقش جمهوری اسلامی را در سطح یک قدرت منطقه ای به رسمیت شناخته و از آن بهراسند. برای دستیابی به چنین هدفی جمهوری اسلامی از سهم معیشت مردم ایران برای حمایت از تمامی نیروهای ارتجاعی و تروریستی منطقه و تجهیز آنان استفاده کرده است. تضاد با جهان برای طرفداران جمهوری اسلامی به اصلی مقدس تبدیل شده است که عدول از آن حتی برای رهبران جمهوری اسلامی امکان ناپذیر مینماید.
*******
انقلاب اسلامی به مثابه یک فاجعه تاریخی و ملی به شکل سیلی بنیان کن تمامی ارکان سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران را فرو ریخت و ضربات مهلکی بر پیکره جامعه ایران وارد نمود.
مردم ایران در زیر فشار تمامی تمایزات، نابرابریهای فردی و اجتماعی، ظلم و ستم حکام دینی، فقر و بی ثمری اقتصادی و فقر فرهنگی که محصول یک انقلاب بی ثمر و ارتجاعی تاریخ ایران است بسختی خرد شده اند.
آنچه بواقع گذشت این بود که انقلاب اسلامی، فرهنگ، هویت و منافع ملی مردم ایران را در پای اهدافی قربانی کرده است که پس از گذشت نزدیک به سه دهه، مردم ایران را با فاجعه بزرگ بحران ملی در عرصه سیاست ملی و بین المللی روبرو ساخته است که در صورت عدم جلوگیری از این بحران توسط مردم ایران، فاجعه پیش رو جامعه و کشور ایران در هم خواهد شکست.
اکنون که ضدیت انقلاب با مردم و کشور ایران اثبات شده است باید معنی و مفهوم "ضد انقلاب" را دگرگونه و بدرستی ببینیم. "ضد انقلاب" مردمانی هستند که دیگر انقلاب اسلامی را مقدس نمیدانند و برای حذف این انقلاب نامقدس دست اتحاد ملی بسوی هم دراز کرده اند. انقلاب اسلامی با تجربه مخرب و سرکوبگرانه خود سالهاست که به ضد مردم ایران تبدیل شده است و باید پایان یابد.
چه نباید کرد؟!!
اپوزوسیون نباید همچون جمهوری اسلامی با پنهان کردن معضلات موجود در جامعه ایران در پوشش شعارهای محوری همچون اتحاد ملی، ملی گرایی و ناسیونالیسم و شعارهای آزادیخواهانه و دموکراسی، تعارضات درون جامعه ایران را حل ناشده باقی بگذارد. این واقعیت که هر تحول سیاسی شعارهای خاص خود را داراست نباید جنبشهای مترقی را به انحراف از مسیر حل معضلات موجود در جامعه بکشاند. کلی گویی و کلی بافی در مورد معضلات ایران بحران زده, وسعت بحران کنونی را هرچه گسترده تر خواهد ساخت.
جامعه تکثر گرای سیاسی و فرهنگی ایران به همراه تقاضاهای متکثر نباید از مشارکت در تحول پیش رو که برکناری حکومت دینی و برقراری دموکراسی در ایران است محروم بمانند.
اصلاحات در نظام جمهوری اسلامی به امری محال تبدیل شده است و هرگونه تلاش برای به انحراف کشاندن انرژی ملی بسوی هر جناح از حاکمیت دینی ضربه به اهداف دموکراسی خواهی و آزادی خواهی مردم ایران است.
مبارزات بر علیه جمهوری اسلامی غیر خشونت آمیز است و در راستای برکناری جمهوری اسلامی به شکل مدنی و با حضور مردم ایران صورت می پذیرد. بنابراین واکنشهایی شبه انقلابی مسیر و اهداف ملی را دچار مشکل خواهد نمود.
انقلاب اسلامی به یک پدیده ضد ملی تبدیل شده است و جمهوری اسلامی بعنوان عامل نظام و انقلاب ارتجاعی به دشمنان ملت ایران تبدیل شده اند. بنابراین هرگونه واکنش تسلیم طلبانه از سوی هر جریان سیاسی مخالفت با اهداف ملی مردم ایران محسوب میشود.
حزب دموکرات ایران
تهران 6/6/1386