Monday, July 31, 2006

اکبر محمدی

سرانجام " اکبر محمدی" به دنبال اعتصاب غذای خود که ازهفته پیش برای آزادی خود وسایر زندانیان سیاسی آغازکرده بود، پس ازآنکه به علت وخامت حالش به بهداری زندان اوین منتقل شد به علت خودداری مسئولان مربوطه ازانجام کوچکترین خدمات پزشکی درمورد او حدود ساعت هشت دیشب یکشنبه جان فدا کرد
اکبر محمدی ازبیماریهای گوارشی ودیسک کمر رنج می برد وبه همین دلیل مدتها برای معالجه به خارج زندان منتقل شده بود وپس ازبرخی معالجات پزشکان اعلام کرده بودند به دلیل خالی شدن مایع نخاعی عمل جراحی درمورد او درداخل کشورامکان پذیر نیست وی به تجویز پزشکی قانونی با مرخصی نامحدود درخارج زندان بسر می برد، اما درماه گذشته مامورین امنیتی مجددا اورا دستگیر وبه زندان منتقل ساختند. اودر بیانیه ای که درآغاز اعتصاب غذای خود منتشر ساخت یادآور شد که او وصدها زندانی دیگر همانند او بی هیچ موجبی جز عشق به میهن ومردم درزندانها فرسوده وتباه می شوند وچون هیچ وسیله دیگری برای مبارزه با این ستم فجیع نداشت خود را وسیله این مبارزه قرارداد

Sunday, July 30, 2006

مامورین اطلاعاتی با یورش به منزل احمد باطبی


احمد باطبی متهم کوی دانشگاه تهران، که از حدود 1 سال پیش با گذراندن نیمی از دوران حبس 15 ساله ی خود به مرخصی آمده بود، ساعتی پیش در منزلش در تهران بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدمامورین اطلاعاتی با یورش به منزل احمد باطبی ضمن ضرب و شتم شدید وی و تفتیش منزل، او را بازداشت کرده وکلیه لوازم و مدارک شخصی او را نیز با خود بردند. مشخص نیست افراد مزبور متعلق به کدام یک از نهادهای امنیتی بوده اند
احمد باطبی متهم ردیف اول کوی دانشگاه تهران که از سوی دادگاه به اعدام و سپس با دو درجه تخفیف به 15 سال زندان محکوم شده بود، در طول این دورا مرخصی خود سعی در بازتاب شرایط زندانیان سیاسی داشت

Saturday, July 29, 2006

تاخیر جبهه ملی

!!تاخیر جبهه ملی
http://www.jebhemelli.info/Didgah1/1385.5-6/5.07poshtibani.html

به بهانه تاخیر جبهه ملی در همراهی با اپوزسیون و نشست لندن!؟


ایران در بدترین برهه ی زمانی دارای نوع حکومتی است که با آن دسته از ارزش ها که آفریده تاریخ معاصرند در تضاد است.
التزام اپوزوسیون با توانای محدود در تقابل با قدرت جامع القوای که فی النفسه فاقد مشروعیت و اخالق سیاسیست ایجاد هسته ای ملی را برای اجماع تمامی نیروها واجب می گرداند.
نهادی که باید با نگاه به آینده، هم کمیته شکایات ملت . هم کنگره عقاید آنها باشد.
محفلی که راه اشتراک مساعی اجزاب وتبادل اندیشه را هموار می سازد واین امکان را فراهم می کند که هر بخش ستیزنده. برای آزادی و تا حد امکان هر فرد برجسته ملت ،آرایش در راه نیل به آزادی و غایت مطلوبش در نهایت روشنی تجلی یابد.
در راستای رسیدن به این مطلوب ومقصودست که طرح کنگره ملی ارانه گردیده است که به موازات آن طرح های جامع الشرایط و هم وزن دیگری مطرح گردیده اند
که بجای اینکه یکی را مردود بدانیم باید تمامی آنها رامکمل هم فرض کرد که هر کدام در بخشی از حقیقت ملموس سهیم هستند. بنا براین لازم است که دیگری قسمتی از مطلب را بیان کند که هر نظرمورد قبول بخش دیگر آن را منعکس می سازد.
طرح نشست لندن دگردیسی تکاملی در شکل غائی.خود به کنگره ملی ختم می شود و صرف نظر از خرده گیری های منطقی ارائه شده در آن وجه تفاوت بارز ش اجتناب یا نرسیدن به نام کنگره ملی در شراسط اولیه است. نامی که باید ادغان کرد که با توجه به سبقه تاریخی در جهت پذیرش افکار عمومی و انگیزش بیشتر برای کارهای گروهی خود نکته قوت طرح کنگره ملیست
طرح منتج ار نشست لندن در هر حالت و شکلی خود در حریم طرح کنگره ملی امیر انتظام مفهوم می یابد. و امید است که در خلاء ارتباط مستقیم و اراده عام مجمع انتخابی از نشست لندن بتواند با تکیه بر منش و آری صاحب نظران و احزاب واحد های پایه را برای کاری اصیل یا پارلمانی در تبعید و فراخور نام انتخابی درعبور از اجماع حاصله از نشست لندن ،ا امکان پذیر گرداند ودر شکل غای کنگره ملی تبدیل به پارلمان ملی کامل و دولت سایه نیز تبدیل گردد وبا برقرای پل های ارتباطی منطقی میان اپزسیون ، و مردم ضمینه تشکلی کم نفصتر و دم ساز تر فراهم کند.

Friday, July 28, 2006


وا مصبتا از جهل مخصوصا وقتی که با تعصب میهن پرستی نیز همراه باشد . دیرو مقاله ای را خواندم از یکی از دوستان مدعی مهر وطن که نوشته بودکه حمله فرضی جدایاز مصیبت های جنگ به ایران اصلاحاتی را که مد نظر هر گروه سیاسیت _خودی و غیر خودی_حد اقل 300 به تاخیر خواهد انداخت.
من نیز مخالف حمله بیگانه به خاک کشورم هستم اما دریغم آمد که ننویسم که آنچه در این میان این نوع مقاله ها نادیده گرفته می شود و دوستان از این دست نیز کمافی سابق بر بوغ آن می دمند .از یک سوحیاط سیاسی مشروط و حکومت جامع القوا اسلامی محاط بر هستی ایران و از سوی دیگر سبقه تاریخی ورود یک نیروی سوم، به معادلات سیاسی کشورمان بود.

همگی با پوست وخون حس کرده ایم که حکومت اسلامی با تاکید به جامع القوا بودن خود و در دست داشتن اهرم های چون شورای نگهبان ومصلحت نظام وتکیه بر اشراف اخلاقی که بی استسفار با بوی پترو دلارها نگهبان آئین فرسوده ولایتند، فظای سیاسی ایران را از دیرباز مشروط کرده به نحوی که ایجاد هر حرکت بازمستقل دیگر گون اندیشی در افق سیاسی ایران منتفیست
چون حکمت فقاهتی در بطن خود دارای تظادی بنیادین و محتوای با ملیت ایران است که انرااز پیش ازبنیان گذاران خود به ارث برده و به لفظ گرین با ان دسته ازارزش ها که آفریده تاریخند
در تعارض است و هر گونه چرخش به سوی آزادی به معنای که دوستان در مد نظر دارند هستی ان را در معرض خطر قرار خواهد داد.
به چه نحو امکان است به ایجاد بستری برای فعالیت سیاسی مستقل و افقی روشن در حکومتی دل بست که تنها با پذیرش ابتدای ترین اصل حکومت دمکرات که همان.پذیرش جدای دین از سیاست و حیط مدنیست از هستی ساقط خواهد شد.

واما در باره سبقه تاریخی ورورد نیروی سوم به کشورمان باید به سالهای ده 20 خورشیدی نگاه کرد که رظا شاه علی رغم تمامی اطلاحاتی که ایجاد کرد فظای باز سیاسی که زایده انقلاب عصر دگر اندیشی مشروطه بود را از بین برد . تنها در فاطله زمانی ورود قوای متفقین تا استقرار کامل حکومت محمد رظا شاه بود که با توجه به تاثیر وجود نیروی تحدید کننده خارجی ، احزاب توانستند نگاهی به آرزوها وامال نهضت مشروطه کنند ایا مجال یافتن اندیشه های متضاد وامثال فروعی وقوام السلطنه و نهایتا مصدق ها که تها در دو دهه نمود یافتند تجلی همین امر نبود؟

هراس ما از چون عراق شدنی هم بی پایست چون هر نظام جدیدی که بر امور ایران مسلط گردد فراسوی تجربه تلخ حکومت دینی قرار خواهد داشت وو تلفیق مرگ اور مذهب و سیاست را برای بهگشت هیچ مشکلی به کار نخواهد برد انچه که عراق کنونی با گروه های اکثرا مذهبی فاقد ان است و قطعا وحشت از تجزیه ایران هم بی مورداست چون ایران.با توجه به بدیهی ترن اصل سیاست توازن محکوم به استقلال و یک پارچگیست

آری انسان ها باید تاریخ را از مصالحی که در دست رس دارد بسازد و ایرانیان نیز ازامر مستثنی نیست واقفم که هیچ آزاده ای ایرانی خواهان یورش بیگانه به خاک کشور نیست . اما نباید اجازه داد همچون المان نازی سرنوشت وطن با حکومت گره بخورد و در حجم تبلیغات گوبلزی گونه ،آرمانهای رژیمی منفور ملت را در دست یابی به حاشیه امنیت و فضای برای بقا را هدف های ملی فرض کنند که این مسئله از یورش بیگانه به مراطب خطرناک تر است
دوستان انچه گفته شد مفروضیست برای مقلوب نشدن در برابر حوادث آتی که صلاح دانستم با شما در این باره صحبت کنم اگر چه واقفم گاها برای متحم نشدن به استقبال از تهاجم خارجی باید در مواردی مهر سکوت بر لبها زد اما دانستن واقعیت امور رمز موفقیت است

Thursday, July 27, 2006

جهل از نوع حزب الهی و سوءاستفاده از نوع آخوندی


عجب آشفته بازاریست این ایران اسلامی که هر دم از باغ ویرانش بری تلخ تر از قبل می رسد.هنوز تنورنان سیاه ،آخوند خوراک فن آوری هسته ای از سر سفره مردم بدبخت، رخت به خانه آزمندی و آرزوهای فقاهتی بر نبسته که فریاد جو فروشــــــان گندم نمایی ولایت اللهی لبنان گوش فلک را کر کرده است و با گیروگان گیری دو سرباز اسرائیلی و دست یازیدن به روش قدیمی حکومت تهران خون خلق الله لبنانی را در شیــــــــشه به طرفة عینی
به دارالجهل تهران روانه می کنند که این است راز سر سپردگان و ذوب شدگان در شریعت ناب محمدی!!!
وا حیرتا از نادانی که حب وطن را فدای پترو دلارهای خون آلود ایران می کنند.
اینبارافعی آشوب کنونی لبنان از آستین لاریجانی سر بیرون آورده است و برای معرکه گیری در میدان هسته ای و ممانعت از تمرکز شورای امنیت بر سرکشی زورمداران تهران، از درخواست های شورای حکام انرژی هسته ایست که در هیبتی مخوف به رقص واداشته شده است.
امان از جهل! امان از جهل!امان از جهل که اشخاص بی هویتی چون نصر اللهه ها را مانند بز اخوش وا میدارد که سر در تائید محتشمی ها و بعد خامنه ایها بجنباند و جان ناقابل و بی ارزش خود و پیروان جاهلشان ومتاسفانه روان پاک اطفال و اتباع بی گناه لبنانی را فدای شهر هیچستـــــــان اسلامی و تمامیت طلبی از دیر باز شناخنه شده ای سیاســــــــــت مذهبیش با مرزهای خون آلود کنند
آن کوران عقیدتی حزب الهی که آسمان را سرخ و زمین را سیاه و دریا را کویر میبیند مصبب این همه بلایی هستند که بر سر مردم اسرائیل ولبنان وارد آمدهاست.افق آنها از جنس لاجوردیست و خون برای آنها واژهایست که تنها در فشاررگها بریده گلوهجا و معنی می یانبد.
تردیدی نیست تا هنگامی که جزب الله ها وخمینی ها و خامنه ای ها هستند نه لبنان که هیچ نقطه ای از عالم روی آسایش را نخواهد داد و درمان این مرض مسری و درد ناسور در التیام بخشین به زخم بیست و هفت ساله مردم نگون بخت ایران است.

Friday, July 07, 2006

انسداد سیاسی یا جهل مرکب

انسداد سیاسی علاوه بر تمامی زیان های که دارد آفتی است که به تدریج ایجاد کنندگان آن را از داشتن اندیشهء تحلیل گر و فکر پویا محروم می کند تاریخ ایران از این نمونه ها بسیار دارد که قابل تطبیق به حال و شرایط نونی نیز هست که از آن میان اوضاع کشورمانم ذدرسوم شهریور 20 قابل تأمل تر است.
هنگامی چنگ در اروپا اروپا اولین ماه های خود را سپری می کرد استقرار نیروهای شوری در آذربایجان و قفقاز خبر از تحولی تازه در نگرش جهان به ایران می داد. حکام وقت ایران در نادیده گرفتن شرایط جهانی تا آنجا پیش رفتند که نقل و انتقالات متفقین در بغداد بعد از سرکوب کودتای رشیدعالی گیلانی و افسران وابسته به آلمان را بر علیه نایب السلطنه امیر عبدالله در 13 فروردین 1320هیچ می شمرند و در پنا دادن به گیلانی و ناسیونالیستهای همراهش لحظه ای تأمل نکرند و با استدلال ساده نرنجاندن دول محور و به دست آوردن اسرار کودتا،دست به تحریک بازی کنان اصلی عرصه سیاست خاورمیانه زند و با اعلام سیاست بی طرفی که با توجه به نیاز شوروی به تسلیحات عملا به نفع آلمان هیتلری تمام می شد کشور را دردر معرض خطر حمله ای نظامی قرار دادن که همگی آن را نامحتمل می شمردند.اما تصمیم در باره حمله به ایران در ظرف یک هفته اتخاذ شد . بهترین یاد داشتسند یاد داشتهای سر ریدربولارد است که در 6 اوت 1941 مطابق با 15 مرداد1320 می نویسد
یک هفته پیش داستانی سر از آمریکا در اورد که نیروهای انگلیسی قصد حمله به ایران را دارند و هواپیماهای انگلیسی قصد بمباران تهران را دارند مگر اینکه دولت آلمان تمامی آلمانها را اخراج کند
همان گونه که مشاهده شد که اشعال ایران از دیدگاه سفیر انگلیس هم نامحتمل می نمود اما بی توجهی حکام ما با شرایط روز واقعی را سبب شد که تاریخ همواره از ان به بدی یاد خواهد کرد.
حیرت آور آنکه آنجه در آن روزگار اتفاق افتد به گونه ای حیرت آور در حال تکرار است . قوای آمریکا و انگلیس در مرزهای ایران تجمع دارند وشرایط جهانی به گونه ای رقم خورده است که آنها راهی جز پیروزی یا شکست در روبرو ندارند. در این هنگام حکام ایران دل خوش به حمایت روسیه و چین اند که از توانای تاثیر گذاری محدودی در عرصه جهانی دارند وتلاشی جانکاه را برای دفع الوقت و دست یابی به تکنولوؤی چند منظوره هسته ای آغاز کرده اند و متهم به پناه دادن به اعضای فراری هستند و باامتناع و سکوت معنی دار خود در دادن اطلاعاتی حاوی از تعداد و رتبه آن اشرار مهر تاکید بر اتهامات می زنند.
حال باید پرسید در حالی که تمامی آنانی که در عرصه تصمیم گیری جهانی حمله به ایران مردود است. آیا لجاجت حکام ایران که خود ماحصل انسداد سیاسی و جهل مرکب است کشور را در ظرف زمانی مشابه دیگری دچار فاجعه نخواهد کرد؟هرچند بایدگفت که فاجعه آغاز شده است