Friday, March 28, 2008
خبرنامه امیرکبیر: ده ها نفر از دانشجویان در مشهد و شیراز به مناسبت حلول سال نو با خانواده سه دانشجوی در بند، احمد قصابان، مجید توکلی و احسان منصوری دیدار کردند.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر دانشجویان دانشگاه های مشهد و دیگر دانشگاه های شرق کشور به همراه جمعی از دانشجویان ساکن مشهد با حضور در منزل احمد قصابان، با خانواده این دانشجوی زندانی دیدار و گفت و گو کردند.
در این دیدار که دانشجویانی از دانشگاه های فردوسی، خیام، سجاد، آزاد و پیام نور مشهد به همراه دانشجویانی از دانشگاه های بیرجند، شاهرود، امیرکبیر، تهران و… حضور داشتند، ابتدا پدر احمد قصابان شرحی از اتفاقاتی که در یک سال اخیر افتاده ذکر کرد. پدر این دانشجو با اشاره به هفته های نخست بازداشت فرزندش، گفت: «ما اصلا تصور نمی کردیم چنین برخوردی با یک دانشجو انجام شود. البته می دانستیم که در مدت بازداشت افراد را ناز و نوازش نمی کنند، اما خطاب کردن یک دانشجو با الفاظ بسیار زشت، شکنجه، ضرب و شتم، توهین به خانواده فرد، انواع و اقسام شکنجه ها و آزارهای روانی و… چیزی نبود که حتی در مخیله ما بگنجد.»
پدر احمد قصابان در ادامه به روزهایی که نخستین ملاقات با وی انجام شد، اشاره کرد و گفت: «بعد از دو ماه که احمد را دیدیم اصلا نشناختیمش. آن قدر حالش بد بود که ما با دیدن او مریض شدیم و گفتیم کاش این ملاقات اصلا انجام نشده بود. احمد به ما گفت حتی او را تهدید به آزار جنسی هم کرده اند.»
وی در ادامه با اشاره به فعالیت خانواده دانشجویان پس از آزادی ۵ دانشجوی دیگر افزود: «فرزندان ما برای این که ما نگران نشویم خیلی چیزها را به ما نمی گفتند. اما ما اصل ماجرا را از زبان ۵ دانشجویی که اول مرداد از زندان آزاد شدند شنیدیم و تصمیم گرفتیم رنجنامه ای بنویسیم و شرح شکنجه هایی که فرزندمان شده بود را به مقامات شرح دهیم. با مقامات مختلفی دیدار کردیم، آقای جمشیدی، آقای آوایی، آقای مرتضوی، نمایندگان مجلس، مسئولین حقوق شهروندی و… همه قول پیگیری دادند.»
پدر این دانشجو به دیدارشان با سعید مرتضوی، دادستان تهران، اشاره کرد و با انتقاد از نحوه برخورد و طرز صحبت کردن این مقام قضایی گفت: «ایشان حرف های زشتی جلوی مادران دانشجویان زد. خیلی ها می گفتند ملاقات با ایشان اشتباه است، اما ما چه می دانستیم؟! مرتضوی گفت شیرش دست من است بخواهم بازش می کنم نخواهم می بندمش. گفت باید هم خودتان و هم بچه هایتان را ادب کنم.»
پدر احمد قصابان در ادامه با اشاره به روند دادگاه های دانشجویان گفت: «پیگیری های ما ادامه پیدا کرد تا دادگاه انقلاب برای این سه نفر حکم دو-سه سال حبس صادر کرد، ولی بچه ها در دادگاه عمومی تبرئه شدند وثیقه هم برایشان صادر شد. ما از چند جا شنیدیم به خاطر حکمی که این قاضی صادر کرده آن قدر او را تحت فشار گذاشته اند و اذیت و آزار کرده اند که حد و حساب نداشته است. وقتی وثیقه ها را به دادگاه سپردیم قاضی به ما گفت از نظر من کار این پرونده تمام است و بچه های شما باید آزاد شود، اگر مشکلی پیش آمد بروید دادگاه انقلاب! که اتفاقا مشکل هم پیش آمد، بچه های ما آزاد نشدند، دادگاه انقلاب هم جواب درستی به ما نداد، تا بهمن که دادگاه تجدیدنظر تشکیل شد. این دادگاه که دادگاه نهایی هم هست حکمش را هنوز صادر نکرده است.»
به گزارش خبرنامه امیرکبیر، در ادامه این دیدار دبیر انجمن اسلامی دانشگاه بیرجند با اشاره به حکم تبرئه صادره برای این دانشجویان گفت: «حکم تبرئه دستاورد بسیار بزرگی بود. در دانشگاه بیرجند پس از اعلام این حکم چند روز به صورت خودجوش جشن برگزار شد. بسیجی ها همه خجالت زده بودند و دانشگاه در یک شادی عجیبی به سر می برد. آن ها با سیاست غلطشان این سه دانشجو را واقعا تبدیل به نماد جنبش دانشجویی کرده اند و الان خودشان در اشتباهی که مرتکب شدند، مانده اند. آن ها باید هم از آزاد کردن این سه دانشجو ناراحت باشند و برای ماندنشان در زندان فشار بیاورند.»
پس از آن عباس حکیم زاده، یکی از ۸ دانشجویی که در خرداد ۸۶ به اتهام دست داشتن در انتشار نشریات موهن بازداشت شد، توضیح مختصری در خصوص سیر تحول پرونده این سه دانشجو ارائه کرد. وی گفت: «در شهریورماه از سوی دادستانی برای این دانشجویان قرار مجرمیت صادر شد و کیفرخواست آن ها آماده شد. در مهرماه دادگاه انقلاب به بخشی از اتهامات که در صلاحیت خودش بود رسیدگی کرد، دانشجویان را مجرم دانست و برای آن ها احکام حبس صادر کرد. پرونده برای ادامه رسیدگی به اتهاماتی که در صلاحیت دادگاه عمومی بود به شعبه ۱۰۴۳ ارجاع شد. این دادگاه در ۲۸ آذرماه اعلام کرد دانشجویان از اتهام انتشار نشریات موهن مبرا هستند.»
حکیم زاده در ادامه افزود: «این دادگاه برای پرونده دانشجویان که در دادگاه انقلاب منجر به صدور حکم شده بود و با اعتراض آن ها در مرحله تجدیدنظر بود وثیقه صادر کرد و از زندان خواست آن ها را آزاد کند. زندان از این دستور سر باز زد. نماینده دادستان نسبت به حکم تبرئه اعتراض کرد و هر دو بخش این پرونده، یکی با اعتراض دانشجویان و دیگری با اعتراض نماینده دادستان، به شعبه ۴۴ دادگاه تجدیدنظر ارسال شد. دادگاه تجدیدنظر اواخر بهمن ماه تشکیل شد و قانونا می بایست حداکثر تا چند روز مانده به تعطیلات عید حکم خود را صادر نماید. اما این امر محقق نشد.»
این دانشجو در ادامه با اشاره به شروع این غائله گفت: «ما دقیقا نمی دانیم که این غائله در کجا طرح ریزی شده و از کجا مدیریت شده است. اما شواهد و قراینی که انجمن اسلامی امیرکبیر در این خصوص جمع آوری کرده و تحت عنوان بیانیه تحلیلی شماره ۵ منتشر کرد کاملا نشان می داد که این غائله توسط ۴ تا دانشجوی ساده بر پا نشده و قطعا کارگردان های پشت پرده بزرگتری دارد. این که به یک باره چند سایت و خبرگزاری و روزنامه وارد قضیه شوند، نشان می دهد که برای برخورد با دانشجویان تا چه حد هماهنگی از پیش انجام شده بود. در اصل این توطئه از زمانی علیه دانشجویان پلی تکنیک آغاز شد که احمدی نژاد با اعتراض دانشجویان علیه حضور وی در پلی تکنیک مواجه شد و دانشجویان عکس های وی را به آتش کشیدند.»
حکیم زاده با اشاره به ایام بازداشتش در بند ۲۰۹ گفت: «کسانی که به رفتارهای غیرانسانی خود افتخار می کردند و مدعی بودند هیچ کس در حدی نیست که بر آن ها نظارت کند و خود را فراتر از هر قانونی می دانستند، امروز در پی این هستند که اگر شده چند روز صدور حکم دادگاه را به تعویق بیاندازند. به دنبال این هستند که هیچ فرصتی را برای ادامه فشار بر این سه دانشجو از دست ندهند، ولو چند روز یا چند ساعت.»
این عضو انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر در ادامه خاطرنشان کرد: «از روز نخست ما گفتیم این پروژه سوخته است. اما عده ای اصرار داشتند که به هر قیمت ممکن آن را به پیش ببرند. اما از همان ابتدا جز این که آبروی خود را بردند و آبروی نظامی که برای آن کار می کنند به خطر انداختند، هیچ دستاوردی نداشتند. پس از این هم به همین صورت خواهد بود، هر چه بیشتر بگذرد طراحان اصلی این غائله هزینه بیشتری خواهند داد و بیشتر رسوا خواهند شد. ما، دانشجویان، چیز زیادی از دست نمی دهیم. ما از ابتدایی که وارد فعالیت دانشجویی شدیم، رنج تعلیق، اخراج، زندان، شکنجه را بر خود هموار کرده ایم. آن ها هستند که دارند روز به روز هزینه می دهند و هیچ چیز هم جز بی آبرویی نصیبشان نمی شود.»
عباس حکیم زاده در پایان گفت: «صبر ما زیاد است. همان طور که صبر کردیم و دوستانمان از انفرادی به اتاق های عمومی آمدند، همان طور که صبر کردیم تا ملاقات ها و تلفن زدن شان آزاد شد، تا به بند عمومی رفتند، صبر کردیم تا حکم تبرئه صادر شد و حتی دادگاه تجدیدنظر برگزار شد….همچنان تا آزادی آن ها صبر می کنیم. هیچ کس تا ابد در زندان نمانده است. حتی اگر فشارهای وارده بر قاضی دادگاه تجدیدنظر باعث شود بر خلاف آن چه که حق است حکم کند، از نظر افکار عمومی دوستان ما از هر گناه و اتهامی مبرا هستند. فقط تنها دغدغه ما درد و رنج این سه خانواده است، ما آن چه تاکنون از دستمان برآمده برای کاستن از درد و رنج خانواده احمد، احسان و مجید انجام داده ایم. امیدوارم تلاش های ما مرهم کوچکی باشد بر زخم های بزرگ خانواده ها.»
در پایان این دیدار علی صابری، دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر، با اشاره به بی مسئولیتی مسئولین، گفت: «امروز اگر چه ما برای همدردی با خانواده احمد قصابان به اینجا آمده ایم، ولی بی مناسبت نیست که از خانواده دانشجویانی یاد کنیم که امروز داغدار از دست دادن فرزندان خود در سانحه رانندگی در جنوب کشور هستند. دانشجویانی که به علت شدت سوختگی اجسادشان حتی دیگر قابل تشخیص نیستند و مسئولین اصرار دارند هر چه سریعتر همگی با هم و بدون رضایت خانواده هایشان به خاک سپرده شوند.»
به گزارش خبرنامه امیرکبیر، در شیراز نیز جمعی از فعالین دانشجویی و اعضای انجمن اسلامی شیراز و علوم پزشکی به همراه تعدادی از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر به دیدار خانواده های منصوری و توکلی رفتند. گفتنی است خانواده احسان منصوری در ایام نوروز به شیراز سفر کرده بودند و میهمان خانواده مجید توکلی بودند.
در ابتدا این دیدار یکی از دانشجویان حاضر در جلسه ضمن تبریک عید نوروز به خانواده دانشجویان در بند و فرستادن سلام و درود بر کلیه دانشجویان زندانی از آخرین وضعیت پرونده این سه دانشجو از خانواده آن ها سوال کرد.
پدر احسان منصوری در پاسخ گفت: «پرونده دانشجویان در مرحله نهایی است و دادگاه تجدیدنظر باید در مورد پرونده آن ها اظهارنظر کند. علیرغم آن که چند روزی هم از مهلت قانونی دادگاه برای صدور رای گذشته، همچنان رای صادر نشده است. در مراجعات مکرری که به دادگاه داشتیم به ما گفتند ابهاماتی از سوی نماینده دادستان مطرح شده است که باید برطرف شود. ما به قاضی گفتیم اگر ضرب العجل زمانی برای رفع این اتهامات برای نماینده دادستان تعیین نشود ممکن است هرگز این ابهامات رفع نشود و دانشجویان در بازداشت بمانند.»
وی در ادامه افزود: «همان طور که اکنون حدود ۴ ماه از زمان استعلام ما برای آزادی فرزندانمان پس از صدور حکم برائت می گذرد و پاسخی به آن داده نشده است، لذا مسئولین الزامی برای پاسخگویی ندارند. گویا همان طور که چند ماه پیش آقای مرتضوی در دیدار ما با ایشان اعلام کردند که شیر این قضیه دست ایشان است گویا به واقع نیز چنین است و بقیه مقامات در قوه قضاییه، از رئیس این قوه گرفته تا بقیه مقامات در مقابل اراده ایشان کاره ای نیستند.»
پدر این دانشجو در ادامه با اشاره به عدم آزادی ایشان پس از صدور حکم تبرئه و تعیین قرار وثیقه گفت: «وقتی حکم برائت وجود دارد و وثیقه نیز تودیع شده است، باید ابتدا دانشجویان آزاد شوند و بعد از آن به پرونده رسیدگی شود. چرا که در غیر این صورت ممکن است زمان محکومیت دانشجویان به سر برسد و هنوز دادگاه تجدیدنظر به اقناع نرسیده و حکم را صادر نکند.»
آقای منصوری در ادامه با انتقاد از عدم وجود وحدت رویه قضایی در رسیدگی به پرونده های مختلف امنیتی گفت: «پرونده فرزندان ما گویا از پرونده هاله اسفندیاری و ملوانان انگلیسی و… خیلی سنگین تر است که با وجود کار کردن ۴۰ قاضی در دادگاه تجدیدنظر بر روی آن هنوز به نتیجه ای نرسیده است. رئیس دادگاه های تجدیدنظر به ما گفته اند که ۴۰ قاضی روی پرونده کار می کنند. این پرونده مگر چه دارد که این همه کار می برد؟ غیر این است که تحت شکنجه چهار خط اعتراف دروغ از بچه های بیگناه ما گرفته اند؟! همه شواهد بر بیگناهی فرزندان ما دلالت دارد. چرا یک سال بدون هیچ دلیلی این سه دانشجو را بازداشت کرده اند؟!…»
در ادامه یکی از دانشجویان حاضر در این دیدار گفت: «من فکر می کنم چون نتیجه ای که قاضی دادگاه تجدیدنظر به آن رسیده و حکمی که در نظر قاضی است به نفع دانشجویان است، دست هایی مانع از اعلام آن می شود.»
سپس مادر مجید توکلی به دانشجویان حاضر در جلسه گفت: «امید من تنها به شماست و همه شما برای من مانند مجید هستید. من از تمام دانشجویان تقاضا می کنم که آن چه از دستشان برمی آید انجام دهند. چون من الان یک سال است که مجید را ندیده ام، از ۱۵ فروردین سال پیش که با ما خداحافظی کرد و از شیراز رفت هنوز او را ندیده ام. به خاطر بیماری و وضعیت جسمی ام نمی توان مسافرت کنم و در این مدت یک ساله نتوانستم به ملاقات او بروم.»
پس از آن مقداد خلیل پور، که خود از مدیران مسئول بازداشت شده در اردیبشت ماه ۸۶ بود، گفت: «حکم ۴ ماه حبس صادر شده در دادگاه عمومی در خصوص انتساب اتهام به بسیج ناعادلانه است. چرا کسانی که به ما تهمت زدند و می گفتند این نشریات را ما منتشر کردیم، مجازات نشدند؟! چرا کسانی که ما را بازداشت کردند و ضرب و شتم کردند، مجازات نشدند؟!»
این دانشجو سپس افزود: «دانشجویی که خود به این اتهام بازداشت می شود، شکنجه می شود و در نهایت تبرئه می شود به این علت که به کسی همین اتهام را وارد کرده محکوم و مجازات می شود، اما کسانی که او را متهم کردند و هزار بلا سرش آوردند، نباید مجازات شوند؟! آن ها هنوز هم در نشریاتشان در دانشگاه امیرکبیر، نشریات موهن را منسوب به دانشجویان می دانند در حالی که این دانشجویان تبرئه شده اند. این در حالی است که مدیریت دانشگاه هم با آن ها همراهی می کند و برخوردی با آن ها نمی کند ولی با دوستان ما برخورد می کند.»
به گزارش خبرنامه امیرکبیر، در ادامه این دیدار مادر احسان منصوری ضمن نقد عملکرد علیرضا رهایی و با توجه به اینکه مدیریت دانشگاه از همان ابتدا دانشجویان را عامل انتشار نشریات می دانست خاطرنشان کرد: «دکتر رهایی بر خلاف سخنان خود نه تنها برای آزادی این دانشجویان تلاشی نمی کند، بلکه تمام تلاشش برای جلوگیری از آزادی این دانشجویان است. او همین یک ماه پیش اجازه نداد مسئله فرزندان ما در شورای دانشگاه مطرح شود، بهانه آورده بود که جای دیگری در حال مذاکره در همین خصوص است و اگر این مسئله آن جا مطرح شود، آن مذاکرات خراب می شود. در حالی که ایشان از ابتدا با هیچ کس مذاکره ای نکرده و اگر هم کرده تلاشش بر محکومیت دانشجویان بوده است. ما در هیچ کجا اثری از کمک های ایشان ندیدیم و هر چه دیدیم سنگ اندازی از سوی ایشان بود. آقای رهایی حتی از این که اساتید به رئیس قوه قضاییه نامه ای نوشته اند و از ادامه بازداشت دانشجویان ابراز نگرانی کرده اند، ناراحت و عصبانی است، این را خودش بارها به افراد و اساتید مختلف گفته است.»
در پایان دیدار با خانواده دانشجویان در بند، نامجو، عضو انجمن اسلامی دانشگاه شیراز و علوم پزشکی، ضمن ابراز همبستگی کلیه دانشجویان با دانشجویان دانشگاه امیرکبیر و خانواده دانشجویان در بند گفت: «گویا قرار است سرنوشت همه دانشجویان منتقد زندان و شکنجه باشد. چرا که بعد از پروژه نشریات موهن در دانشگاه امیرکبیر مدام بر تعداد دانشجویان بازداشتی افزوده شده و ما آخرین نمونه را در دانشگاه خودمان، شیراز، شاهد بوده ایم.»
Posted by کـــــــــــیوان
Friday, March 14, 2008
سندی دیگر از شکنجه های معلم اعدامی فرزاد کمانگر
سندی دیگر از شکنجه های معلم اعدامی فرزاد کمانگر
فعالان حقوق بشر در ايران :
آنچه در ذیل می آید رونوشت عینی سند ضمیمه این نامه میباشد ، این نامه که در مهرماه سال جاری توسط فرزاد کمانگر معلم و فعال حقوق بشری به اعدام محکوم شده در آنزمان بعلت عدم اجازه دسترسی به قلم و کاغذ بصورت مخفیانه و بر روی تکه ای از سفره غذا در سلول انفرادی نوشته شده است . حاوی درد و رنج و فریاد دادخواهی یک انسان از یکی از مخوفترین و غیرانسانی ترین امکان سیستم امنیتی است در رویای برابری قانون خطاب به مسئولی که نامش دادستان است ، هرچند فرزاد کمانگر اطلاع نداشت در زمانی که از همه جا بیخبر و در کنج سلول انفرادی و تحت شکنجه به سر میبرد مخطاب وی یعنی مسئول ستاندن داد، آقای امجدیان دادستان سنندج در جواب خانواده نگران و پیگیر وضعیت وی گفته است که " هر وقت برادرت را کشتیم به شما برای بردن جنازه اش خبر میدهیم " .
این نامه که جهت خروج به زندانیان دیگر که در انتظار آزادی در آن مکان بودند به طرقی سپرده شده بود ، در طی روزهای اخیر و پس از ماهها به بیرون زندان منتقل گردید . علاوه بر پرونده پزشکی ، مدعیات وکیل مدافع ، اظهارات شاهدین این سند نیز خود گواهی دیگر بر این مدعا است که این فعال مدنی به اعدام محکوم شده تحت بیرحمانه ترین شکنجه های قرون وسطایی قرار داشته است . در این رابطه تشکلات حقوق بشری بین المللی همچون دیده بان حقوق بشر و فدراسیون جهانی جامعه های حقوق بشر و سایر مدافعان آزادی ضمن محکوم نمودن شکنجه این فعال مدنی خواستار رسیدگی به موضوع شکنجه توسط دولت جهوری اسلامی شده اند . امید است این سند مسجل ره گشای حمایتهای بیشتر رسانه ها و افکار عمومی از این قربانی نقض حقوق بشر گردد.
هموطنان آزاد اندیش میتوانند برای پیگیری و یا اعلام حمایت خود از فرزاد کمانگر و خواست آزادی وی به کمپین نجات وی به آدرس http://www.f-kamangar.hra-iran.org مراجعه نمایند.
صفحه اول سند:
به دادستان محترم سنندج
سلام علیکم
آقای دادستان ، متهمی هستم که ماههاست در بازداشتگاههای امنیتی وزارت اطلاعات به سر میبرم تا جائیکه بیاد دارم قانون از متهم تقسیم بندی نداشته و متهم با هر اتهامی دارای حق و حقوقی است که در چارچوب قانون تعریف شده است. دادستان محترم کشور نیز چندی پیش در مطلبی در روزنامه ی اطلاعات در مورد "دادستان و نقش او" نوشته بودند که در کنار صیانت از حق جامعه ، دفاع از حق بزه دیده ، حفظ حقوق متهم از وظایف دادستان میباشد بهمین دلیل و با توجه به حقوق قانونی خود ، برخود واجب میدانم که از این طریق شما را از وضعیت خودم بعنوان متهم آگاه نمایم . و پیگیری و شکایت از وضعیت موجود را تا عالیترین مقام قضائی و افکار عمومی حق خود میدانم.
آقای دادستان ،
طبق کلیه قوانین کشور(آئین دادرسی ، قانون نگهداری متهم در بازداشتگاههای امنیتی و..) و در راس آنان قانون اساسی (اصل 38) هرگونه شکنجه و اذیت و آزار جسمی ممنوع میباشد اما متاسفانه هرچند پرونده اینجانب در تهران مرحله تحقیقات آن به پایان رسیده و اکنون در شعبه یک دادگاه انقلاب میباشد . اما در تاریخ 27/6/86 (وروزهای بعد) مورد شکنجه ، اذیت و آزار جسمی ، اهانت ، فحش های رکیک قرار گرفته به گونه ای که ساعتها بیهوش شده و روز بعد جهت مداوای فک و دندانهای آسیب دیده به خارج از بازداشتگاهها جهت مداوا منتقل شدم . هم اکنون نیز عفونت به فک زده و جهت مداوا باید تحت نظر جراح دندانپزشک یا جراح فک و صورت قرار گیرم . اما با وجودی که سلامتی به خطر افتاده کسی پاسخگو نیست . علت آن را هم دستور قاضی پرونده اعلام میکنند !! در حالیکه طبق قانون بازداشتگاه موظف به فراهم کردن امکانات مداوا و درمان متهمان خود میباشد . علی الخصوص مشکل من که مسبب آن رئیس بازداشتگاه می بوده ،
آقای دادستان : طبق قانون متهم میتواند با خانواده ، وکیل یا مقامات قضائی ذیربط ارتباط داشته و یا مکاتبه کند . ولی متاسفانه هنوز در انفرادی بسر میبرم . ممنوع الملاقات و تلفن با خانواده میباشم اجازه ی تماس با وکیل را ندارم . ممنوع المطالعه می باشم و هر آنچه حق طبیعی یک انسان است از آن محروم میباشم تنها اجازه خوردن غذرا داشته و چند بار دستشوئی رفتن در روز . این در حالی است پرونده من در مرحله تحقیقات نمی باشد و حتی در بازدیدی که شما در روز 19/7/86 از بازداشتگاه داشتید اجازه ی حرف زدن با شما را به ما ندادند و شما را ندیدیم.
گویا در بازداشتگاه امنیتی سنندج قانون ، از ما تنهاتر ، مظلومتر و بی کس تر لای پوشه ها گرد و خاک میخورد.
صفحه دوم سند :
آقای دادستان ، ایران کشوری است متشکل از ملل و اقوام مختلف و قانون برای همه یکسان است . قانون ، ترک ، کرد ، عرب و فارس را با یک تعرف شهروند و ایرانی میشناسد اما متاسفانه در اینجا در جواب اعتراض های من به موارد نقض قانون و اذیت و آزار جسمی و کتک کاری ، مسئول محترم بازداشتگاه اعلام میکند که قانون تهران با کردستان فرق دارد!! این درحالیست که رئیس جمهور پیشین اعلام میکند : که هیچ کس حق ندارد از کردها خود را ایرانی تر بداند . اما در عمل و در بازداشتگاه اطلاعات سنندج گویا قانون و ایرانی بودن تعاریف دیگری دارد.
نگرانی من نه از ماهها حبس غیرقانونی در انفرادی است . بلکه اگر معیار برخورد با متهم قانون است و در دادگاه نیز طق قانون محاکمه میشود . این خواست زیادی نیست که با ما بر اساس قانون و مانند یک انسان برخورد شود . توهین و شکنجه جسمی و روحی در قانون و تعالیم اسلام جایی ندارد . آنچه در بازداشتگاه امنیتی اطلاعات سنندج به چشم میخورد غرض ورزی و اعمال سلیقه های شخصی می باشد ، که در نهایت تاثیر منفی بر متهم و جامعه خواهد داشت . اینگونه برخوردهای خشونت آمیز و بدور از هرگونه قانونی ، جایی در دنیای امروز ندارد.
آقای دادستان :
ضمن تقاضای رسیدگی و برخورد قانونی با وضعیت بازداشتگاه سنندج امیدوارم از این بعد شاهد اعمال غیر قانونی در بازداشتگاه نباشیم. دیگر متهمی مجبور نشود برای مکاتبه با شما برروی "سفره نانش" نامه بنویسد . در پایان باردیگر یادآور میشوم . چون طبق قانون و موازین شرع اسلام هرگونه شکنجه ممنوع بوده و شکنجه پایمال کردن ارزشهای والای انسانی میباشد پیگیری وضعیت خود و شکایت از مسببین شکنجه خود را حق مسلم و قانونی خود میدانم و هرگونه مسئولیت در مشکلات جسمی و به خطر افتادن سلامتم را بازداشتگاه اطلاعات و کسانی که از وضعیتم اطلاع یافته اند میدانم . در صورت ادامه ی فشارها و اذیت و آزارهای جسمی و روحی هر اقدامی را در جهت رسوا کردن قانون شکنان و ناقضان حقوق بشر حق طبیعی خود میدانم .
فرزاد کمانگر – بازداشتگاه امنیتی اطلاعات سنندج
راهرو دوم – سلول چهارم
Posted by کـــــــــــیوان